۱۴۰۲ آذر ۱۸, شنبه

درنگی در پژوهشی تحت عنوان «فلسطین و تناقض چپ» (۱۳)

 

مهدی تدینی

(۱۳۵۹)

پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشه‌ها و نظریات ارنست نولته،

 متفکر و تاریخ‌نگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر 

است.

درنگی 

از

میم حجری

 

مهدی تدینی

بی‌میهنی ریشه همۀ فلاکت‌هاست. 

حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است

تدینی 
احتمالا
 مفهوم فاشیستی فضای حیاتی را به میهن و خاک و سر حد ترجمه و مطلق می کند.
 
فاشیسم و نازیسم و میلیتاریسم
(ایتالیا و المان و ژاپن)
هم
برای تسحیر فضای حیاتی (خاک) دهها میلیون تن از سکنه کشورهای دیگر را نیست و نابود کردند.
دنبال میهن و خاگ و سرحد برای نژاد عنتر بودند.

استعمارگران هم  هم به اشغال خاک خلق های دیگر و غارت دار و ندار جامد و جاندار سکنه کشورهای ماقبل سرمایه داری پرداختند.
از دید تدینی هم ریشه فلاکت مستعمرات و هم ریشه فلاکت استعمارگران خاک بود.

حقوق بشر مطلقاً بسته به خاک است
 
در فلسفه تدینی 
دلیل سلب حقوق بشری از سکنه مستعمرات خاک بوده است.
مطلقا خاک بوده است
و
نه استعمار و استثمار و امپریالیسم.

تدینی
عینا و عملا
سودایی جز تحریف تاریخ و دستاوردهای علمی و عقلی (مارکسیسم) ندارد.
برای تق و لق بودن بینش تدینی
مثالی بزنیم:

تفاوت تزاریسم با بلشویسم در جامعه شناسی خاکی تدینی
کجا ست؟
 
خاک سکنه روسیه که با تعویض تزاریسم با بلشویسم دست نخورده مانده است.
 
پس تفاوت حقوق بشری چشمگیر به چه دلیل بوده است؟
مقام و منزلت کارگران و پیشه وران  ودهقانان در تزاریسم کجا و در بلشویسم کجا؟
 
مثال دیگر:
خاک ایران در زمان شاه و شیخ که فرقی نکرده است.
تفاوت چشمگیر حقوق بشر در زمان شاه و شیخ به چه دلیل است؟
 
این
معیار تعیین کننده مطلق تدینی چرا نقشی به عهده ندارد؟

تدینی
برای عوامفریبی
جای مناسبات تولیدی ویا زیربنای اقتصادی و یا طبقه حاکمه ویا حاکمیت طبقاتی را با خاک و میهن و سرحد عوض می کند.

تفاوت حقوق بشر و اخلاق و همه عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی درروسیه  تحت سیطره تزاریسم با روسیه سوسیالیستی در تعویض طبقه حاکمه بوده است.
در سرنگونی اشرافیت فئودال و روحانی  و سرمایه دار و روی کار آمدن پرولتاریا و دهقانان و روشنفکران خلقی و زحمتکشان بوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر