۱۴۰۲ آذر ۲۴, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۸۲۵)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت بیستم

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۴ ـ ۷۵)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

شب و روز در بند زر بود و سیم

زر و سیم در بند مرد لئیم

معنی تحت اللفظی:

مرد خسیس فکر و ذکری جز سیم و زر نداشت.

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک زرپرستی

را

 به شکل دیالک تیک در بند زر بودن انسان و در بند انسان بودن زر بسط و تعمیم می دهد.

سعدی طبقه به اصطلاح «توانگر» را به سه دسته تقسیم می کند:

دسته اول

 توانگرانی که به پیروی از تئوری «بخور ـ بپاش» سعدی،

 گرد می آورند، می خورند، می پوشند و می بخشند و لذا هم لذت دنیوینصیبشان می شود و هم سعادت اخروی.

 

دسته دوم

 توانگرانی اند که به پیروی بی چون و چرا از قانون دیالک تیکی داد و ستد،

تن به داد بی ستد نمی دهند.

(به فقرا چیزی نمی دهند.)

 

سعدی

 این دسته را «توانگران گدا»، فرومایه، لئیم و خسیس می نامد، که نه لذت دنیوی نصیبشان می شود و نه اجر اخروی.

 

این بخش از توانگران به طبقه متوسط (بورژوازی نوپا) تعلق دارد،

که گورکنان بالقوه فئودالیسم محسوب می شود و در معرض حمله ایدئولوژیکی مداوم سعدی قرار دارد.

 

دسته سوم

توانگرانی اند که به تئوری احسان سعدی وقعی نمی نهند و ثروت خود را چال می کنند تا اگر مصیبتی ناگهانی پیش آمد، که در جامعه فئودالی احتمالش کم نیست، به فقر و فاقه دچار نشوند.

 

سعدی

 در این حکایت،

 دسته سوم توانگران را در نظر دارد.

 

چون سعدی مفاهیم خود را جامه مشخص نمی پوشاند، نمی توان پایگاه طبقاتی این بخش از توانگران را تعیین کرد.

 

این بخش می تواند از افراد منفردی تشکیل یابد و نقش تولیدی خاصی به عهده نداشته باشد.

 

سعدی

 آنها را لئیم می نامد و مورد حمله قرار می دهد.

 

این حق طبیعی هر کسی است که ثروت خود را به کسی ندهد و هر چه دلش می خواهد با آن بکند.

ولی سعدی به حقوق طبیعی انسانها تره هم خرد نمی کند.

 

بنظر او توانگر باید گداپرور باشد و گر نه باید دارائی او را تصاحب کرد و میان گدایان «دانشمند»، «روشن نهاد» و «بد» و «آزمند» و «رودار» پخش کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر