۱۴۰۲ مهر ۱۲, چهارشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (۱۲)

 

 

پروفسور دکتر هانس کورتوم

پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

تئوری پیشرفت دیالک تیکی در فلسفه فلاسفه آلمان

 

۱

یوهان گوتفرید هردر

 (۱۷۴۴ ـ ۱۸۰۳)

نویسنده

 شاعر

 مترجم

 تئولوگ

 تاریخفیلسوف

فرهنگفیلسوف کلاسیک وایمار (آلمان)

متنفذترین نویسنده و متفکر عصر روشنگری

ستارگان چهارگانه وایمار

(هردر، وایلند، گوته، شیللر)

آثار:

بررسی منشاء زبان

ایده هائی راجع به تاریخفلسفه بشری

باد و  خورشید

متانقدی بر «نقد خرد محض» کانت

 

·    به قول هاینتس اشتولپه، در آلمان هردر بوده که در سال های ۷۰ و ۸۰ قرن هجدهم میلادی به بنیانگذاری تئوری پیشرفت دیالک تیکی ئی اقدام می کند.

 

۲

·    هردر تحت تأثیر روسو، در اثری تحت عنوان «فلسفه تاریخی ئی هم برای آموزش بشریت» (۱۷۱۴ میلادی)، تئوری پیشرفت مکانیکی ـ خطی را دور می اندازد.

 

۳

·    برای اینکه آن تئوری، ایام کودکی بشریت را به مثابه ایام جهل، خرافه و توحش، به طرزی کاملا منفی ارزیابی کرده و به تجلیل مطلقا مثبت از عصر جدید پرداخته بود.

 

۴

·    هردر می نویسد:

 

الف

·    «نخست قوائی تشکیل، تقویت و تکامل یافته اند و تربیت شده اند.

·     قوائی که بقایای پژمرده آنها امروزه هنوز هم وجود دارند.

 

ب

·    اگر خدا ایام توحش را هدیه تان نکرده بود و در زیر ضربات بی حد و حصر، حفظش نکرده بود، از تو چه می ماند، ای اروپای سیاست زده بدبخت، که اکنون کودکانت را می خوری و زباله وار دور می افکنی و با این همه خردمندی، شوره زاری بی حاصل بیش نیستی؟»

 

۵

·    هردر در حکم زیر منظور خود را از صراحت بیشتری می گذراند:

·    «آیا نباید پیشرفت و توسعه از آنچه که ما می شناسیم، به مراتب بالاتر باشد؟»

 

۶

·    هردر نیز پس از رد تئوری مکانیکی ـ خطی پیشرفت، ناگزیر به موضع تئوری توسعه دایره وار می افتد.

·     ولی او هم در آن موضع درجا نمی زند.

 

۷

·    از این رو ست که ما در کتاب او تحت عنوان «ایده هائی راجع به فلسفه تاریخ بشری» (۱۷۸۲ ـ ۱۷۹۱ میلادی) می خوانیم: 

·    «ما همه جا در تاریخ، تخریب را می بینیم، ولی درنمی یابیم که آنچه بر ویرانه ها ساخته شده، به مراتب بهتر از آن بوده که تخریب شده است.»

·    (هردر، بخش سوم، ص ۱۵)

 

۸

·    هردر ضمنا توضیح می دهد:

 

الف

·    «همه تردیدها و شکوه های انسان ها از آشفتگی و هرج و مرج در تاریخ و عدم وجود پیشرفت روشن خیر و نیکی در تاریخ، ناشی از این اند که رهرو غمزده در تمام طول راه از دیدن یک چیز غافل بوده است.

 

ب

·    اگر او وسعت نظر می داشت و دوره های تاریخی را دقیقا و بی طرفانه با هم مقایسه می کرد، اگر به طبیعت انسانی نفوذ می کرد و درمی یافت که خرد و حقیقت از چه قرار است، آنگاه نه در باره پیشرفت تاریخی تردیدی به خود راه می داد و نه در باره حقیقت طبیعت انسانی.»

·    (هردر، کتاب پانزدهم، ص ۴)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر