۱۴۰۲ مهر ۲۲, شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تفکر تاریخی (جهانتصویر تاریخی) (۲۰)

 

 

پروفسور دکتر هانس کورتوم

پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان

 شین میم شین

 

تئوری تاریخ از دید مارکس و انگلس 

ادامه


۲۲ 


ورنر کراوس

(۱۹۰۰ ـ ۱۹۷۶)

رومانیست آلمانی

 استاد دانشگاه ماربورگ

 متخصص جنبش روشنگری

مبارز مقاومت آنتی فاشیستی (ضد فاشیستی) بر ضد ناسونال ـ سوسیالیسم

مؤلف آثار بیشمار:

تئوری ادبیات، فلسفه، سیاست

ادبیات اسپانیائی، ایتالیائی و فرانسوی در دوره حکومت مطلقه

روشنگری فرانسه

روشنگری اسپانیا، پرتقال، آمریکای لاتین

تاریخ ادبی رسالت تاریخی

مسائل مقدماتی علوم ادبی

زبانشناسی و تاریخ واژه ها

 

·    به قول ورنر کراس  «کهنه ی جان سالم به در برده را سنت ها بر نو مسلط نمی سازند.

·    تا زمانی که آنها نیروی فکری بی پایانی در اختیار نو می گذارند، به عبارت دیگر تا زمانی که آنها نه کهنه ی جان سالم به در برده، بلکه نو جلوه گر می شوند، نو دست به دامن آنان می شود.»

 

۲۳

·    اهمیت اصلی تفکر تاریخی برای سوسیالیسم علمی را می توان از تذکر انگلس در سال ۱۸۴۴ میلادی دریافت:

·    «تاریخ دار و ندار ما ست و از سوی ما بدان ارج وافر نهاده می شود.

·    ارجی وافرتر از هر چیز دیگر.

·    ارجی وافرتر از هر جریان فلسفی پیشین دیگر و حتی ارجی وافرتر از هگل که تاریخ را برای تعیین صحت و سقم تکالیف ریاضی منطقی اش لازم داشت.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱، ص۵۴۵)

 

۲۴

ولادیمیر ایلیچ لنین

 (۱۸۷۰ ـ  ۱۹۲۴)

 

·    اشارات لنین در این زمینه از وضوح کمتری برخوردار نیستند.

 

۲۵

·    لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» (۱۹۰۸ ـ ۱۹۰۹ میلادی) می نویسد:

 

الف

·    «مارکس و انگلس برخاسته از مکتب فویرباخ، بیشترین توجه خود را طبیعتا به تکوین و تکامل هر چه بیشتر فلسفه ماتریالیسم معطوف داشتند.

 

ب

·    یعنی نه به تکوین تئوری ماتریالیستی شناخت، بلکه به تکوین درک ماتریالیستی تاریخ.

 

پ

·    از این رو ست که مارکس و انگلس در آثار خود بر ماتریالیسم دیالک تیکی تأکید به مراتب بیشتری می ورزیدند تا بر ماتریالیسم تاریخی.

 

ت

·     و بر ماتریالیسم تاریخی تأکید به مراتب بیشتری می ورزیدند تا بر تئوری شناخت ماتریالیستی.»

·    ( لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۱۴، ص ۳۳۳)

 

۲۶

·    جمعبندی اندیشه های اصلی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی توسط مارکس و انگلس در مقدمه ای بر کتاب «نقدی بر اقتصاد سیاسی» از تفاوت کیفی میان ماتریالیسم تاریخی و تئوری پیشرفت دیالک تیکی روشنگری پرده بر می دارد.

 

۲۷

کارل مارکس

(۱۸۱۸ ـ ۱۸۸۳)

 

·    مارکس می نویسد:

 ۱

·    «انسانها در تولید اجتماعی مایحتاج حیاتی خویش وارد مناسبات معینی می شوند.

·    مناسبات معینی که مستقل از خواست آنها ست.

·    مناسباتی که مناسبات تولیدی نامیده می شود.

·    مناسبات تولیدی ئی که با سطح توسعه معین نیروهای مولده مادی آنها مطابقت دارد.

 

۲

·    مجموعه این مناسبات تولیدی، ساختار اقتصادی جامعه را، یعنی شالوده واقعی جامعه را تشکیل می دهد.

·    شالوده ای که بر روی آن روبنای قضائی و سیاسی جامعه بر پا می شود.

·    شالوده ای که فرم های شعور اجتماعی معینی با آن مطابقت دارند.

 

۳

·    شیوه تولید مایحتاج مادی زندگی، تعیین کننده روند زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری به طور کلی است.

 

۴

·    این شعور انسانها نیست که وجود آنها را تعیین می کند، بلکه برعکس وجود جامعتی آنها ست که شعور جامعتی آنها را تعیین می کند.

 

۵

·    نیروهای مولده مادی جامعه در مرحله معینی از توسعه خود با مناسبات تولیدی موجود در تضاد قرار می گیرند و یا به زبان حقوقی می توان گفت که نیروهای مولده مادی جامعه با مناسبات مالکیت در تضاد قرار می گیرند.

·    مناسباتی که نیروهای مولده تا آن زمان در چارچوب آنها در حرکت بوده اند و اکنون به سد راه رشد آنها بدل شده اند.

·    آنگاه دوران انقلاب اجتماعی فرا می رسد.

 

۶

·    با تغییر شالوده اقتصادی (زیر بنا)، کل روبنای غول آسا به تدریج و یا به سرعت متحول می شود.

 

۷

·    در بررسی این تحولات همیشه باید میان تحولات مادی، یعنی تحول در شرایط تولیدی اقتصادی،  که به کمک علوم طبیعی دقیقا قابل تبیین اند و تحول حقوقی (قضائی)، سیاسی، مذهبی، هنری و یا فلسفی و خلاصه فرم های ایدئولوژیکی، تفاوت قائل شد.

·    فرم های ایدئولوژیکی ئی که در آنها انسانها به این تضاد آگاه می شوند و برای حل آن مبارزه می کنند.

 

۸

·    همان طور که نمی توان در باره هر کس بر مبنای اندیشه او قضاوت کرد، به همان سان نیز نمی توان در باره یک چنین دوران تحولی بر مبنای شعور آن دوران قضاوت کرد.

 

۹

·    بلکه این شعور را باید بر مبنای تضادهای زندگی مادی توضیح داد.

·    یعنی بر مبنای تضاد میان نیروهای مولده اجتماعی و مناسبات تولیدی توضیح داد.

 

۱۰

·    هیچ فرماسیون اجتماعی هرگز قبل از اینکه کلیه نیروهای مولده توسعه یافته باشند، از بین نمی رود.

·    فرماسیونی که گنجایش کافی برای آنها دارد.

·     مناسبات تولیدی عالی تر هم هرگز، قبل از این که شرایط مادی وجود آنها در دامن جامعه کهنه آماده شده باشد، جای مناسبات تولیدی کهنه را نمی گیرند.

 

۱۱

·    از این رو ست که بشریت تنها وظایفی را برای خود تعیین می کند، که توان حل آنها را دارد.

 

۱۲

·    چون اگر دقت کنیم، در می یابیم که خود وظیفه تنها زمانی مطرح می شود که شرایط مادی برای حل آن موجود باشد و یا حداقل در روند تشکیل خود قرار داشته باشد.

 

۱۳

·    به طورکلی می توان شیوه تولید آسیائی، آنتیکی، فئودالی و بورژوائی مدرن را به مثابه دوران های متوالی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی قلمداد کرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر