شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)
بگفت:
«ای فلان، ترک آزار کن
یک امشب به نزد من افطار کن.»
به خلق و فریب اش گریبان کشید
به خانه در آوردش و خوان کشید.
معنی تحت اللفظی:
مرد نابینا به گدای گریان گفت:
«دست از خود آزاری بردار و میهمان من باش.»
بعد
با خوش اخلاقی گولش زد و به خانه اش برد و برایش سفره پهن کرد.
برای فهم مفهوم «گول زدن گدا» توسط توانگر نابینا
باید به محتوای دیالک تیک داد نقد و ستد نسیه اندیشید.
کسی که پشیزی، پالتوئی و یا طعامی (داد نقد، مادی) به ازای اجر اخروی صد برابر در عقبی و دفع بلا در دنیا به گدائی می دهد، به نظر سعدی سرتاپا پراگماتیست است.
ارزان می خرد و سود کلان می برد و عملا سر طرف دیگر معامله، کلاه می گذارد.
فریب و نیرنگ در اینجا ست:
۱
گره بر سر بند احسان مزن
که این زرق و شید است و آن مکر و فن
ولیکن تو بستان، که صاحبخرد
از ارزانفروشان به رغبت خرد.
معنی تحت اللفظی:
کیسه احسان را باز بگذار و هرگز نبند.
برای اینکه احسان، کردوکاری مبتنی بر ریا و مکر و فریب است.
از طریق احسان، سود کلانی به جیب بزن.
همانطور که خردمندان از ارزانفروشان، با میل و رغبت خرید می کنند.
از این رو ست، که مرد پوشیده چشم، به سبب «گره بر سر بند کیسه احسان نزدن»، مکر و فن به کار می برد و «از ارزانفروشان به رغبت می خرد.»
سعدی
دیالک تیک گدا و توانگر
را
به شکل دیالم تیک ارزانفروش خر و ارزانخر خردمند بسط و تعمیم می دهد.
توانگر بر سر گدا
کلاه می گذارد:
پشیزی به او می دهد و در آخرت، غرفه بهشتی می خرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر