۱۴۰۲ مهر ۲۶, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۷۱)

   Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

بگفت:

«ای فلان، ترک آزار کن

یک امشب به نزد من افطار کن.»

 

به خلق و فریب اش گریبان کشید

به خانه در آوردش و خوان کشید.

معنی تحت اللفظی:

مرد نابینا به گدای گریان گفت:

«دست از خود آزاری بردار و میهمان من باش.»

بعد

با خوش اخلاقی گولش زد و به خانه اش برد و برایش سفره پهن کرد.

  

 

برای فهم مفهوم «گول زدن گدا» توسط توانگر نابینا

 باید به محتوای  دیالک تیک داد نقد و ستد نسیه اندیشید.

 

کسی که پشیزی، پالتوئی و یا طعامی (داد نقد، مادی) به ازای اجر اخروی صد برابر در عقبی و دفع بلا در دنیا  به گدائی می دهد، به نظر سعدی سرتاپا پراگماتیست است.

 ارزان می خرد و سود کلان می برد و عملا سر طرف دیگر معامله، کلاه می گذارد.

فریب و نیرنگ در اینجا ست:

 

۱

گره بر سر بند احسان مزن

که این زرق و شید است و آن مکر و فن

ولیکن تو بستان، که صاحبخرد

از ارزانفروشان به رغبت خرد.

 

معنی تحت اللفظی:

کیسه احسان را باز بگذار و هرگز نبند.

برای اینکه احسان، کردوکاری مبتنی بر ریا و مکر و فریب است.

از طریق احسان، سود کلانی به جیب بزن.

همانطور که خردمندان از ارزانفروشان، با میل و رغبت خرید می کنند.

 

از این رو ست، که مرد پوشیده چشم، به سبب «گره بر سر بند کیسه احسان نزدن»، مکر و فن به کار می برد و «از ارزانفروشان به رغبت می خرد.»

 

سعدی

دیالک تیک گدا و توانگر

را

به شکل دیالم تیک ارزانفروش خر و ارزانخر خردمند بسط و تعمیم می دهد.

توانگر بر سر گدا

کلاه می گذارد:

پشیزی به او می دهد و در آخرت، غرفه بهشتی می خرد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر