درنگی
از
یدالله سلطانپور
اگر مذاهب سه گانه را زیر ذره بین تحلیل قرار دهیم،
به دیالک تیک سمتگیری طبقاتی و سیاسی مؤسسان آن سه مذهب خواهیم رسید.
اگرچه محتوای فقهی هر سه یکی است و هر کدام توسط دیگری نفی دیالک تیکی شده است:
یهودیت توسط مسیحیت و مسیحیت توسط اسلام
نفی دیالک تیکی شده است.
یعنی در همدیگر ادامه حیات تئولوژیکی (فقهی) داده اند.
سمتگیری طبقاتی و سیاسی حضرت موسی
در راستای منافع طبقاتی بردگان و رهایش آنان از قید وبند بردگی و هدایت به سرزمین موعود بوده است.
سمتگیری طبقاتی و سیاسی حضرت عیسی
اما
بر عکس،
در راستای منافع طبقاتی برده داران و دعوت بردگان به تبعیت از برده داران و تسلیم در مقابل آنان بوده است.
سمتگیری طبقاتی و سیاسی حضرت محمد
در راستای منافع طبقاتی برده داران و تشکیل و تقویت و تحکیم و توسعه جامعه برده داری و توجیه تئولوژیکی (فقهی) مناسبات تولیدی برده داری بوده است.
رسالت حضرت محمد
تخریب جامعه اشتراکی اولیه و تأسیس جامعه طبقاتی بر خرابه های جامعه اشتراکی بوده است.
در قاموس اسلام
بشریت
بدون استثناء،
عبد و بنده و برده و رهی و غلام و کنیز و وابسته
است
و
الله
معبود و برده دار
است.
این به معنی
انقطاب جامعه اشراکی اولیه به دو طبقه اصلی بنده و بنده دار است.
آسمان
آیینه زمین است.
الله
انعکاس انتزاعی و آسمانی بنده داران زمین است.
الله
عکس انتزاعی ـ آسمانی اعضای طبقات حاکمه برده دار است.
سمتگیری طبقاتی و سیاسی پیروان حضرت موسی
از همان آغاز
با سمتگیری طبقاتی و سیاسی پیروان حضرت عیسی و حضرت محمد
در تضاد طبقاتی و سیاسی آشکاری بوده است:
در تضاد بردگان با برده داران
بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر