۱۴۰۲ شهریور ۱۹, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۷۳۷)

  Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت پانزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

  

۱

»به من دار»،

گفت:

 «ای جوانمرد گوش

که دانم، جوانمرد را پرده پوش.

در این بوم، حاتم شناسی مگر

که فرخنده رأی است و نیکو سیر

سرش پادشاه یمن خواسته است

ندانم، چه کین در میان خاسته است

 

گر ام ره نمائی بدانجا که او ست

همین چشم دارم، ز لطف تو دوست.»

 

معنی تحت اللفظی:

مأمور امیر یمن

گفت:

تو که اینهمه جوانمردی، حتما محرم اسرار هم هستی.

من برای قتل شخص جوانمرد خوش اندیش خوش خلقی به نام حاتم طایی آمده ام.

اگر آدرسش را به من بدهی، ممنون خواهم بود.

 

اکنون تناقضی وارد سخن سعدی می شود:

مأمور امیر یمن

بهتر از هر کس می داند که دلیل امحای حاتم طایی چیست.

 

خود سعدی پیشاپیش گفته است:

امیر یمن می خواهد به عنوان بخشنده ترین شخص شهرت جهانگیر کسب کند.

اما حاتم طایی

چنین شهرتی را کسب کرده است و مانع رسیدن امیر یمن به این هدف است.

رقیب باید از بین برود.

 

ادعای اینکه «ندانم، چه کین در میان خاسته است»، دروغی بیش نیست.

آنهم دروغ بی شرمانه ای به میزبان خود.

  

سعدی

 در این بند شعر،

چندین دیالک تیک را پشت سر هم سوهان می زند و در اختیار خواننده اشعار خویش قرار می دهد:

 

از سوئی

دیالک تیک علت و معلول

را

به شکل دیالک تیک جوانمردی و پرده پوشی بسط و تعمیم می دهد و میان کرامت و پرده پوشی رابطه علی برقرار می کند:

هرکس کریم و بخشنده باشد، به طور اوتوماتیک، سر نگهدار و پرده پوش هم خواهد بود.

 

آنچه در نهایت معصومیت

 از زبان شیخ قرون وسطی

 بر روی کاغذ معصوم نقش می بندد،

 بوی خون می دهد.

 

چون نگه داشتن سر یک جانی حرفه ای

 معنائی جز انسان ستیزی (آنتی هومانیسم) آشکار ندارد و

 گرنه هومانیسم حکم می کند که سر سربسته چنین ملعون بی شعوری افشا شود و راه بر ریخته شدن خون شخص شریف بی گناهی مسدود گردد.

 

سعدی

 از سوی دیگر،

دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک رأی و سیرت بسط و تعمیم می دهد:

هرکس نیکو سیرت باشد، خواه نا خواه فرخنده رأی خواهد بود.

 

چون در فلسفه سعدی

سیرت انسانها طبیعی، جبلی، ماهوی و مادرزادی است،

 پس فهم و شعور آنها هم نه اکتسابی، بلکه بنیادی، ماهوی و مادرزادی خواهد بود.

 

بدآموزی این بند شعر ظاهرا بی خطر و خنثی

 در اینجا ست

 که

مغز هر خواننده با قبول این طرف قضیه،

طرف دیگر آن را هم به طور منطقی نتیجه می گیرد:

پس علت عقب ماندگی فکری توده مولد و زحمتکش، نه جامعتی و طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی، بلکه جبلی، لدنی و طبیعی و مادرزادی است.

 

دیگر کسی نباید میان عقب ماندگی فکری توده مولد و زحمتکش و شرایط کار کمر شکن و فقر و فاقه

رابطه علی برقرار کند و به دیالک تیک مادی ـ فکری برسد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر