۱۴۰۲ شهریور ۱۹, یکشنبه

درنگی در شعری از هوشنگ ابتهاج (هـ . الف. سایه) تحت عنوان «بوسه» (۴)

 


بوسه
 هوشنگ ابتهاج (هـ . الف. سایه) 
(تهران، سال ۱۳۳۴) 


گفتمش:
 «بنگر، در این دریای کور،
چشم هر اختر چراغ زورقی ست.»
 
معنی تحت اللفظی:
گفتم:
نومید نشو.
هر ستاره در کهشکان
نشانه زورقی است.

سایه برای اثبات بطلان ادعای حریفه
مبنی بر اینکه 
«و آن طلایی زورق خورشید را
صخره‌های ساحل مغرب شکست.
»
دست به تشبیه نور هر اختر به چراغ زورق می زند
و
از وفور واحدهای حزبی خیالبافی می کند.
 
هدف سایه
دادن امید کذایی به حریفه و خواننده های شعر است.
 
این نشانه بی خبری سایه از خرد اندیشنده است.
 
سایه
به قول خودش
اهل یاوه است.

نور هر اختر
نشانه انفجار ستاره ای در صدها هزار سال قبل است
که اکنون برای سایه و حریفه مرئی و مشهود و معلوم می گردد.

نور هر اختر
چیز امید بخشی نیست.
 
نور هر اختر
نشانه زوال ستاره ای است و نه نشانه زایش ستاره ای.
 
ضرر و زیان فکری آثار هنری 
به همین دلایل است.
 
در آثار هنری
دست هنرمند چه بسا بی شعور باز است تا هر خرافه ای را بسته به میل خود سر هم بندی کند
و
به رگ روح منفعل مصرف کننده آثار هنری
تزریق کند.
 
۲
سر به سوی آسمان برداشت، گفت:
  «چشم هر اختر چراغ زورقی‌ است،
لیکن این شب نیز دریایی‌ است ژرف.
ای دریغا شبروان، کز نیمه‌راه
می‌کشد افسونِ شب در خوابشان.»

معنی تحت اللفظی:

حریفه گفت:
اگر چشم هر اختر چراغ زورقی باشد،
شب هم دریای ژرفی است و افسونش شب روان را از نیمه راه  بیهوش می سازد.
 
در این بند شعر سایه
دیالک تیک جزء و کل
به شکل دیالک تیک زورق و دریا از سویی و به شکل دیالک تیک نور اختر و شب بسط و تعمیم می یابد.

سایه از دیالک تیک بی خبر است.
ولی
 در شعر سایه   
دیالک تیک
موج می زند.
 
در اشعار شهریار و مشیری و غیره  از دیالک تیک خبری نیست.

حریفه 
حتی
ضمن رد یاوه سایه،
نقش تعیین کننده کل بر جزء
را
 (شب بر نور اختر را و دریا بر زورق را)
به خدمت می گیرد.
 
ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر