۱۴۰۲ مهر ۳, دوشنبه

درنگی در فرمایشات آنتونیو گرامشی (۱۷)

  

 
آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷) 
 
 
مارکس ما

نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو

درنگی 

از  

یدالله سلطانپور


 گرامشی

 

نزد مارکس، 
تاریخ به منزله ی قلمرو ایده ها، اذهان و فعالیت آگاهانه ی افراد، خواه منفرد خواه با همیاری، به قوت خود باقی می ماند.
 اما ایده ها و اذهان، 
محتوا و خصیصه ی خود سرانه و دل به خواهانه ی خود را از دست می دهند، 
و دیگر به عنوان انتزاع های موهوم مذهبی یا جامعه شناختی به شمار نمی روند.
 در واقع، اساس و محتوای آن ها را می توان در موقعیت اقتصادی، فعالیت عملی و در نظام و روابط تولید و مبادله باز یافت. 
تاریخ، به منزله ی رخداد، به طور کلی متشکل از فعالیت عملی( اقتصادی و اخلاقی) است. 
تحقق ایده نیز به این دلیل نیست که گویا به طور منطقی با حقیقت و انسانیت ناب سازگار است 
( ایده ای که فقط به عنوان برنامه و اهداف اخلاقی عام انسان وجود دارد). 
ایده ها، هنگامی تحقق می یابند که دلیل موجه و ابزار تحقق شان را در واقعیت اقتصادی بیابند و نشان دهند.
 
ما باید این فراز از فرمایشات گرامشی را هم نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
 
۱
نزد مارکس، 
تاریخ به منزله ی قلمرو ایده ها، اذهان و فعالیت آگاهانه ی افراد، خواه منفرد خواه با همیاری،
 به قوت خود باقی می ماند.
 
 معنی تحت اللفظی:
به نظر مارکس 
هم
 تاریخ عیارت بوده از قلمرو افکار، اذهان و فعالیت افراد (چه به تنهایی و چه دسته جمعی)

عجب خرافاتی به مارکس نسبت داده می شود.
ما مفهوم تاریخ را از دایرة المعارف های مارکسیستی ترجمه و منتشر کرده ایم.
جملات اول از دایرآلمعارف مفاهیم سیاسی را برای روشن شدن قضیه ذکر می کنیم
و
لینک کل مطلب را خاطرنشان می شویم تا اجنه بخوانند و کیف جن کنند 
و جیغ بلندی بر سر مترجم عقب مانده عیرانی بکشند: 

۱

  • تاریخ، بالاعم به معنی توسعه در طبیعت و جامعه است.

۲

  • تاریخ، بالاخص به معنی روند توسعه اوبژکتیو (عینی)، یکپارچه (واحد)، قانونمند در تنوع خود و بی پایان جامعه بشری از نازل به عالی است.

۳

  • تاریخ بالاخص، به معنی توسعه جامعه بشری از پیدایش انسان تا عصر حاضر است.

۴

  • تاریخ بر مبنای قوانین جامعتی عینی صورت می گیرد.
 
مراجعه کنید
به 

 تاریخ

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12297

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12302

 

۳

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12304

 

پایان

 

 این ادعای گرامشی
(نزد مارکس، 
تاریخ به منزله ی قلمرو ایده ها، اذهان و فعالیت آگاهانه ی افراد، خواه منفرد خواه با همیاری،
 به قوت خود باقی می ماند.)
خرافه ای بیش نیست.

بنا بر این خرافه،
تاریخ
چیزی سوبژکتیو (ذهنی) است.
 
۲
نزد مارکس، 
 اما ایده ها و اذهان، 
محتوا و خصیصه ی خود سرانه و دل به خواهانه ی خود را از دست می دهند.
 
 معنی تحت اللفظی:
در قاموس مارکس
اما
بر خلاف قدما
افکار و اذهان
از محتوا تخلیه می شوند.
فاقد خصایص خودسرانه و دلبخواهانه خود می شوند.

معلوم نیست که من ـ زور گرامشی از این مزخرفات چیست؟

به نظر گرامشی
ایده ها فرم اند.
مارکس
بر خلاف قدما
این فرم ها را از محتوا تخلیه می کند.
یعنی
ایده ها را توخالی می سازد. 
 
قسم به قبر قمر بنی هاشم که نه گرامشی معنی ایده (اندیشه، فکر و حکم) را می داند و نه مترجم علامه پراکسیس.
 
راستی
ایده و اندیشه و فکر و حکم
  چیست
و
محتوای ایده و اندیشه و فکر و حکم چیست؟
 
 مثال:
سیب میوه ای قابل خوردن است.
 
این  یک حکم است.
این یک ایده و اندیشه و فکر است.
فرم این حکم به عنوان محتوا، جمله است.

میان مفهوم و واژه و میان حکم و جمله
رابطه فرم و محتوا برقرار است.
حکم
از 
ترکیب مفاهیم تشکیل می یابد.
جمله
(فرم حکم)
از ترکیب واژه ها (کلمات).

سیب
مفهومی
است
که
در زبان های مختلف در فرم های مختلف، یعنی در کلمات مختلف (سیب، آلما، اپل و غیره)  تبیین می یابد.

ایده و اندیشه و فکر و حکم سیب میوه ای قابل خوردن است،
نیز در زبان های مختلف در فرم های مختلف تبیین می یابد.

گرامشی و مترجم
وقتی از تخلیه ایده ها از محتوا دم می زنند،
پرت و پلا می بافند.

 شاید گرامشی قصد گفتن حرف دیگری را داشته است، ولی توان گفتنش را نداشته است.
باید ببینیم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر