شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
۱
شب آنجا ببودند و روز دگر
بگفت، آنچه دانست صاحب خبر
معنی تحت اللفظی:
قاصد شب را در قصر حاتم سحر کرد و روز بعد،
درخواست امپراطور روم را مطرح کرد.
عجب صبری خدا داده است.
قاصد
معمولا
به محض رسیدن به مقصد مقصود، قصد خود را برملا می سازد.
عجیب است که حریف، صبر ایوب دارد
و
حاتم
بیشتر به فکر شکم حریف و بذل و بخشش شکر و زر و زیور است.
۲
همی گفت حاتم، پریشان، چو مست
به دندان ز حسرت همی کند، دست،
که ای بهره ور موبد نیکنام
چرا پیش از این ام، نگفتی پیام؟
من آن باد رفتار دلدل شتاب
ز بهر شما دوش کردم کباب
که دانستم از هول باران و سیل
نشاید شدن در چراگاه خیل
به نوعی دگر روی و راهم نبود
جز او بر در بارگاهم نبود
مروت ندیدم در آیین خویش
که مهمان بخسبد، دل از فاقه ریش
معنی تحت اللفظی:
حاتم تأسف فراوران خورد.
چون همان اسب محبوب خود را برای کباب برای قاصد و یاران ذبح کرده بود.
چون از فرط باران و سیل قادر به رفتن به چراگاه و آوردن گاو و گوسفند نبود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر