روزا لوکزمبورگ
۴۵
بدون انتخابات عمومی،
بدون آزادی عاری از محدودیت مطبوعات و تشکیلات (انجمن ها و احزاب)
بدون مبارزه آزادانه نظرات،
حیات در هر نهاد همگانی می میرد و جای خود را به حیات واره ای (حیات نمایی) می دهد
حیات واره ای که در آن، بوروکراسی تنها عنصر کوشا می ماند.
حیات همگانی رفته رفته به خواب می رود.
مشتی رهبر حزبی با انرژی لایتناهی و ایدئالیسم (آرمان گرایی) بی حد و مرز
ارکستر جامعه را هم رهبری می کنند و هم حکومت.
تحت سلطه آنان، واقعیت رنج می برد.
تعدادی از اندیشمندان بزرگ و نخبگانی از کارگریت
هر از گاهی
به گردهمایی ها دعوت می شوند تا به سخنرانی های رهبران حزبی کف بزنند
و
به قطعنامه های از قبل تهیه شده رأی بدهند.
این
اصلا و اساسا
اقتصاد مافیایی
است.
یعنی
دیکتاتوری
است.
اما نه دیکتاتوری پرولتاریا، بلکه دیکتاتوری مشتی سیاستمدار.
یعنی دیکتاتوری به معنی بورژوایی بی غل و غش آن.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر