۱۴۰۲ تیر ۱۴, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۶۸۵)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت سیزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

 

اما شیر درنده شدن را کنار بگذاریم و از بحث پیرامون حقیقت و کذب تئوری رزق مقدر دور نشویم.

 

سعدی می تواند به پرخاش و تخریب روانی و تحقیر و توهین مرد بپردازد،

ولی نمی تواند بطلان جامعه ـ تئوری خود را انکار کند.

 

از این رو ست که برای شانه خالی کردن ازموضعگیری نسبت به نتیجه آزمایش،

گرد و خاک راه می اندازد و مرد تجزبه گرا را به رگبار تحقیر و توهین می بندد:

چو شیر، آن که را گردنی فربه است

گر افتد چو روبه، سگ از وی به است

معنی تحت اللفظی:

کسی که مثل شیر، گردن کلفتی دارد،

اگر مثل روباه منتظر رزق مقرره باشد،

بدتر از سگ است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

 به شکل دیالک تیک شیر و روباه بسط و تعمیم می دهد و شرط جدیدی را وارد این دیالک تیک می سازد:

 

اگر کسی گردنش مثل گردن شیر، فربه باشد، حق ندارد دست به آزمایش بزند و مثل روباه شل در گوشه محراب بیفتد و گرنه بدتر از سگ تلقی خواهد شد، که اذل موجودات است.

 

هر ارباب فئودالی، هر کارفرمائی، هر سرکارگری و هر تاجری می تواند عین همین جملات سعدی را در خطاب به رعیت، کارگر، عمله و شاگرد خود بر زبان راند و بر زبان می راند.

 

استعمال مفهوم «گردن کلفت» از سوی طبقات استثمارگر، در حق توده مولد و زحمتکش

هنوز هم امری عادی و متداول است.

کسانی که در عمرشان کردوکار عملی را حتی به خواب هم ندیده اند و جز خور و خواب و منقل و قمار و عیش و نوش مشغله ای نداشته اند،

 با بی شرمی بی نظیری توده های زحمتکش را «گردن کلفت»، «تن پرور»، «تنبل»، «از زیر کار در رو»، «علاف» و غیره می نامند.

اکنون توده مولد و زحمتکش، حداقل از یک نظر به شیر تشبیه می شود:

از نظر گردن فربه.

 

دهقان لاغری که پوست و استخوانی بیش ندارد، به شیر گردن کلفت تشبیه می شود، تا به سر کشت و کار برگردد و برای شیران درنده فئودالی اسباب معاش و عیش و نوش تولید کند.

 

اما بدون کوچکترین شرم و حیا

بیکاری و بی عاری «خداوندان نعمت» و«بزرگان» از سوی «خداوند رأی» مسکوت گذاشته می شود.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر