شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت سیزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش سوم
اما شیر درنده شدن را کنار بگذاریم و از بحث پیرامون حقیقت و کذب تئوری رزق مقدر دور نشویم.
سعدی می تواند به پرخاش و تخریب روانی و تحقیر و توهین مرد بپردازد،
ولی نمی تواند بطلان جامعه ـ تئوری خود را انکار کند.
از این رو ست که برای شانه خالی کردن ازموضعگیری نسبت به نتیجه آزمایش،
گرد و خاک راه می اندازد و مرد تجزبه گرا را به رگبار تحقیر و توهین می بندد:
چو شیر، آن که را گردنی فربه است
گر افتد چو روبه، سگ از وی به است
معنی تحت اللفظی:
کسی که مثل شیر، گردن کلفتی دارد،
اگر مثل روباه منتظر رزق مقرره باشد،
بدتر از سگ است.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک شیر و روباه بسط و تعمیم می دهد و شرط جدیدی را وارد این دیالک تیک می سازد:
اگر کسی گردنش مثل گردن شیر، فربه باشد، حق ندارد دست به آزمایش بزند و مثل روباه شل در گوشه محراب بیفتد و گرنه بدتر از سگ تلقی خواهد شد، که اذل موجودات است.
هر ارباب فئودالی، هر کارفرمائی، هر سرکارگری و هر تاجری می تواند عین همین جملات سعدی را در خطاب به رعیت، کارگر، عمله و شاگرد خود بر زبان راند و بر زبان می راند.
استعمال مفهوم «گردن کلفت» از سوی طبقات استثمارگر، در حق توده مولد و زحمتکش
هنوز هم امری عادی و متداول است.
کسانی که در عمرشان کردوکار عملی را حتی به خواب هم ندیده اند و جز خور و خواب و منقل و قمار و عیش و نوش مشغله ای نداشته اند،
با بی شرمی بی نظیری توده های زحمتکش را «گردن کلفت»، «تن پرور»، «تنبل»، «از زیر کار در رو»، «علاف» و غیره می نامند.
اکنون توده مولد و زحمتکش، حداقل از یک نظر به شیر تشبیه می شود:
از نظر گردن فربه.
دهقان لاغری که پوست و استخوانی بیش ندارد، به شیر گردن کلفت تشبیه می شود، تا به سر کشت و کار برگردد و برای شیران درنده فئودالی اسباب معاش و عیش و نوش تولید کند.
اما بدون کوچکترین شرم و حیا
بیکاری و بی عاری «خداوندان نعمت» و«بزرگان» از سوی «خداوند رأی» مسکوت گذاشته می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر