۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

درنگی در اندیشه ای (۷۶۵)

 
 

میم حجری

 

ما ایرانی‌ها ید طولانی در تخریب آدم حسابی های وطنمان داریم
از شاعر و نویسنده و هنرمند بگیر تا پزشک و وکیل و وزیر و سیاستمدار
فهیم


نه.
مشخصه فاشیستی عیرانی ها
کوه سازی از کاه خودی
و
کاه سازی از کوه بیگانه است.

این جماعت
هر زباله خودی را گوهر جا می زنند و هر گوهر دیگران را زباله.

مثال:


در نهایت بی فرهنگی با اشاره به خرابه های بیستون و با ستون
دم از فرهنگ متعالی می زنند 

و

 فراموش می کنند که فرنگی ها موقع مأموریت در عیران
مازاد بر حقوق معمولی
حقوقی خاص تحمل توحش

 دریافت می کنند.


ضمنا
تخریب
تعریف دارد.


ما اهل تحلیلیم.

تفاوت تخریب با تحلیل
آنهم تحلیل کیمایی ـ مارکسیستی
از زمین تا آسمان است.


ما اینجا بیت شعری از مولانا را تحلیل مارکسیستی کرده ایم.
تجزیه و تحلیل علمی کرده ایم.


ما فقط سرسپرده حقیقتیم و نه شیفته عیرانیت و عربیت و ترکیت و کردیت.


از همین مولانا
همین دیروز
شعر دیگری را تحلیل کرده ایم
که

 به معنی تجلیل از مولانا ست

و

هواداران مولانا

کلی آفرین گفته اند.


تحلیل ما دیالک تیکی است و نه خرکی و دلخوشکنکی.
مثال:

خرافی ترین اندیشه ها همین تصوف وعرفان خام خیالی هاست
حریف


نه.
عرفان و آثار مولانا
وسیع ترو عمیق تر از این حرف ها ست.

همین عرفان در جهان
تاریخ پر فراز و نشیبی داشته است.


عرفان در آغاز
جریانی ضد فئودالی و ضد روحانی و ضد مذهبی بوده است.
عرفان
فاتحه ای بر واسطه (میانجی) میان خلق و خدا می خواند.
یعنی مسجد و کلیسا را زاید می داند.


همین مولانا
علیرغم مزخرفات و لاطائلات بیشمارش،
افکار والایی دارد 

که
دست داروین را از پشت می بندد
و
شبیه نظرات مارکس و انگلس است.


مثال:
از جمادی مردم و نامی شدم....


مولانا
معلوم نیست که چگونه
به تئوری مارکسیستی توسعه و تکامل رسیده است
آنهم
۷۰۰ سال قبل از تولد داروین و مارکس

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر