میم حجری
۱
مردم از ترسوها خوششان نمی آید، اگرچه خودشان چندان هم شجاع نیستند.
آنها از ضعیف و ناتوان بیزارند.
اگرچه خودشان هم کمتر قوی و توانا هستند.
دولت آبادی
مردم
در قاموس دولت آبادی، علاوه بر اینکه علیرغم ترسو بودن، از ترسوها بیزارند،
ضمنا علیرغم ضعیف بودن، از ضعفا هم بیزارند.
سؤال این است که دولت آبادی چگونه به این نتیجه رسیده است؟
چون پسیکولوژی توده بر خلاف تصور دولت آبادی پسیکولوژیست،
عکس این ادعای او را اثبات تجربی و عملی می کند.
مردم طرفدار ضعفا و مظلومانند.
مثال:
یکی از دلیال محبوبیت امام حسین، مظلومیت و ضعف او ست.
اگر امام حسین در مقابل سپاه یزید، به دلیل ضعف شکست نمی خورد،
مردم ایران دل شان به رحم نمی آمد و متأثر نمی شدند و ۱۰۰۰ سال آزگار در سوگش نمی گریستند.
یکی از ترفندهای جلب حمایت توده در ایران،
ضعیف بودن و مظلومیت است.
حتی طالقانی می دانست و در نماز جمعه مظلوم نمایی مجاهدین را نقد می کرد.
سؤال دوم این است که دولت آبادی چگونه به این نتیجه رسیده است
که
مردم ضمن ضعیف ستیزی، ضعیفند؟
معیار عینی و علمی ضعف و قدرت در قاموس دولت آبادی چیست؟
عجیب است که دولت آبادی یکی از مهم ترین احکام مارکسیستی را نشنیده است:
سازنده تاریخ توده است.
اگر مردم ضعیف می بودند، چگونه می توانستند بانی جامعه و تاریخ باشند؟
بدون شرکت اکتیو مردم، آب از آب حتی تکان نمی خورد.
حتی مرتجعینی از قبیل خمینی می دانند که ارتجاع فئودالی و فوندامنتالیستی
بدون حمایت مردم، ول معطل است.
به همین دلیل
خمینی
جلب توده را مؤکدا و مکررا توصیه می کند.
یکی از دلایل گیر دادن ارتجاع فوندامنتالیستی به پوشش زنان،
جلب حمایت توده است.
توده
دل خوشی از بی بند و باری مادران بالقوه و بالفعل ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر