شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت یازدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش دوم
سعدیا گر همتی داری، منال از جور یار
تا جهان بوده است، جور یار بر یار آمده است.
(غزلیات سعدی)
معنی تحت اللفظی:
از بیداد یار نباید ناله کرد.
بیدادگری یار همیشه بوده است و خواهد بود.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک یار و دوستدار بسط و تعمیم می دهد و در لفافه آن به توجیه جور و ستم می پردازد و بی شرمانه جور یار (زبردست، خان، ارباب، خواجه، بنده دار، سلطان ...) بر دوستدار (زیردست، رعیت، بنده، غلام، کنیز، کلفت، نوکر، پیشه ور و کسبه) را ازلی و ابدی قلمداد می کند.
این دروغ رایج، ولی بی شرمانه ای است.
جامعه طبقاتی از حدود دو هزار سال بنا بر ضرورت های عینی پدید آمده و بنا بر همان ضرورت ها نیز از بین خواهد رفت.
بشر دهها هزار سال در جامعه اشتراکی اولیه به سر برده است.
سعدی چه کنی شکایت از دوست؟
چون شادی و غم نه بر قرار است.
معنی تحت اللفظی:
چون شادی و غم گذرا هستند،
پس از دست دوست نباید شکایت کرد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک دوست و دوستدار بسط و تعمیم می دهد و با استناد به ناپایداری شادی و غم به توجیه تئوری تسلیم و تحمل و رضا می پردازد.
تبهکاری تئوریکی سعدی و حافظ
در تحریف مفاهیم است.
در تخلیه واژه ها و پرکردن آنها با محتوای دلبخواه است.
سعدی
و
سال ها بعد،
حافظ
از واژه های یار، دوست، معشوق، دلدار، دلبر، جانان و غیره به مثابه قالبی برای سلسله مراتب فئودالی سوء استفاده می کند.
ما را ماه های متوالی این سؤال سمج به خود مشغول می داشت که این چه یاری است که خون می ریزد، ستم می کند، بیرحم و قسی القلب است، بیمار روانی است و از رنج عاشق خویش حظ می کند.
یار در اشعار سعدی و حافظ
هرگز شباهتی به زن نداشته،
که در جامعه فئودالی ارزشی همتراز با سگ داشته است.
این ترفند حضرات برای آماده کردن ضمیر توده مولد و زحمتکش به پذیرش ستم است.
برای ازلی، ابدی، ضرور و مصلحت آمیز تلقی کردن زورگوئی و بهره کشی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر