پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور
برگردان
۱
· تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) مقوله ای در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان است که در دوره تشکیل مارکسیسم از اهمیت چشمگیر، پربار و مؤثر برخوردار بوده است.
تجسم در تئولوژی (فقه) مسیحی
۱
· این مقوله ـ به لحاظ نظری ـ توسط تئولوژی مسیحی و آموزه های (تعالیم) حقوق طبیعی روشنگری تدارک دیده شده است.
۲
· مسئله تجسم در تئولوژی مسیحی به معنی وحدت و تضاد خدا و انسان (وحدت و تضاد بی نهایت و با نهایت) مطرح می شود.
۳
· این امر به ویژه در آتانازیانیسم در ایده جسمیت یافتن کلام خدا و پیدایش انسان و بدانوسیله آشتی مجدد خدا و جهان مطرح می شود.
۴
· اما از نظر تئولوژی مسیحی (به استثنای عرفان مسیحی) مسئله تجسم و یا انسانواره گشتن خدا (نکته ای که باعث شرمندگی تئولوژی می توانست باشد) به معنی آشتی خدا و انسان نیست.
۵
· آشتی میان خدا و انسان از طریق ورود انسان به جمع پیروان مسیح حاصل می آید.
تجسم در تئوری های حقوق طبیعی
۱
· تئوری های حقوق طبیعی مقوله وقف را به معنی انتقال حقوق به غیر (واگذارکردن دارائی خود به غیر) تلقی می کنند.
۲
· به ویژه تئوری های قرارداد دولتی بر مفهوم وقف قضائی استوار شده اند:
· هرعضو جامعه، تمامی حقوق خود را به جامعه و یا به نماینده جامعه وقف می کند.
۳
· با این وقف، حقوق مثبت به مثابه قاعده همزیستی اجتماعی مطرح می شود.
۴
· بورژوازی انقلابی قرن هفدهم و هجدهم میلادی با تشکیل جامعه و دولت بر بنیان حقوق طبیعی، امکان انتقاد ایدئولوژیکی سیستماتیک از واقعیت اجتماعی موجود به نفع جامعه بورژوائی ایدئالیزه شده کالامندان را به دست می آورد که قانون حیاتی اش به تقلید از قوانین مبتنی بر داد و ستد کالائی میان اعضای جامعه تشکیل یافته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر