میم حجری
ف. م. سخن
جنایاتی را که تا کنون در جنقوری اسلامی انجام یافته اند،
به حساب حکومت نکبت اجباری می گذارد.
همانطور که ذکرش گذشت،
بدین طریق
طبقه حاکمه
مسکوت می ماند
و
فقط هیئت حاکمه و چه بسا مهره هایی از هیئت حاکمه مورد انتقاد قرار می گیرد.
هیئت حاکمه ای که نماینده سیاسی طبقه حاکمه است
و
طبقه حاکمه می تواند هر لحظه بخواهد، تعویض، ترور، عزل و حتی اعدام کند.
دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
را
هرگز نباید فراموش کرد که فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی است.
حیرت انگیز این است که طبقه حاکمه نامرئی و ناشناخته می ماند و همه کاسه ها و کوزه ها بر سر هیئت حاکمه و گاهی فقط بر سر سردسته هیئت حاکمه مثلا شاه و شیخ و صدر اعظم و غیره خرد و خراب می شوند
و
طبقه حاکمه دست نخورده می ماند.
مثال:
شاه و هویدا و رئیس ساواک و غیره تبعید و اعدام می شوند،
ولی کسی حتی اسمی از طبقه حاکمه نمی برد.
مثال دیگر:
هیتلر و گوبلز و گورینگ و غیره
یا خودکشی می کنند و یا محکوم به اعدام می شوند،
طبقه حاکمه آلمان امپریالیستی اما دست نخورده می ماند و با نمایندگان جدیدی به حاکمیت طبقاتی خود تداوم می بخشد
و
در طویله بر لولای همیشگی مولا می گردد و آب از آب تکان نمی خورد.
۲
ایراد دیگر این درک ایدئالیستی تاریخ ف. م. سخن
(برجسته کردن مهره ها و همه کاره جا دزن مأمورها
و
ماستمالی و تطهیر طبقه حاکمه)
در این مورد بخصوص
دامن زدن به این توهم است
که
گویا بلایا
تازگی دارند
و
اگر مهره ها تعویض شوند، تبر بر تبار بلایا فرود خواهد آمد.
همین سرکوب و ستم در کشور
سابقه ای بسیار طولانی دارد.
مثال:
زن ستیزی در کشور گل و بلبل
تازگی که ندارد.
فقط دولتی و رسمی و شرعی که نیست.
زن ستیزی
طبقاتی است.
طبقه حاکمه همیشه زن ستیز بوده است.
هر خانه و کارخانه و خانواده
میدان یکه تازی زن ستیزی بوده است.
سرکوب دگر اندیشان و روشنگران
که
تازگی ندارد.
هر محصل که خرافات مذهبی را در شهر و ده زیر علامت سؤال برده،
تهدید و تطمیع و ضرب و شتم و در بدترین حالت ترور شده است.
دیدن مهره های دولتی و ندیدن طبقه حاکمه و ایده ئولوژی طبقه حاکمه
سد سدیدی در مقابل حل ریشه ای معضلات جامعتی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر