میم حجری
مقدمه اول
شناخت
هنر
در عالم نظر،
شخصيت فاعل شناسايي (انسان) را از قوام يا نظامي فعال برخوردار ميكند،
و
در عالم عمل
موضوع شناسايي (واقعيت خارجي) را سازمان يا نظم ميبخشد.
آریانپور
در این جمله،
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به شکل دیالک تیک نظر و عمل بسط و تعمیم می بخشد.
بعد
فونکسیون هنر را در هر دو قطب این دیالک تیک «توضیح» سوبژکتیو و دلبخواهی می دهد:
منظور آریانپور
تأثیر هنر بر بضاعت تئوریکی و پراتیکی مصرف کننده و یا تولید کننده (هنرمند) است.
به نظر آریانپور
سرودن شعری و یا خواندن شعری
شخصیت شاعر و یا خواننده را قوام و نظامی اکتیو می بخشد.
منظور از قوام و نظام فعال چیست؟
مثلا
شاملو
که
قوی ترین شاعر کشور گل و بلبل است و صدها شعر سروده است،
شخصیتش چه قوام و نظام فعالی کسب کرده است؟
معتاد شده است و دهها بار دست به خودکشی الکی زده است
و
هنری جز هارت و پورت نداشته است.
اصلا
شخصیت در قاموس آریانپور به چه معنی است؟
پیش شرط تشکیل شخصیت
کسب پیشاپیش شعور است.
خر که نمی تواند شخصیت داشته باشد.
حتی اگر شب و روز شعر بخواند و یا عرعر کند.
محتوای آثار هنری
را
انعکاس احساسی ـ عاطفی محیط زیست (طبیعت و جامعه) تشکیل می دهد.
آثار هنری اگر رئالیستی باشند، به طبیعت شناسی و جامعه شناسی بخور و نمیر مصرف کننده مدد می رسانند
و
به تقلید و یا تنفر از کاراکترهای مطروحه در آثار هنری سوق می دهند.
هنر
در عالم عمل
موضوع شناسايي (واقعيت خارجي) را سازمان يا نظم ميبخشد.
شناخت هنری و یا آثار هنری
موضوع مطروحه را به طرز هنری و استه تیکی منعکس می کنند.
نظم و سازمان دادن به موضوع مطروحه در اثر هنری به چه معنی است؟
مثال:
شاعری که شعری راجع به درخت می سراید،
مگر درخت را نظم و سازمان می دهد؟
شاعر فقط به طرز هنری و استه تیکی درخت را منعکس می کند.
زیست شناس هم به همین سان.
تفاوت زیست شناس با شاعر در نحوه و نوع انعکاس است.
و گرنه به لحاظ انعکاس واقعیت عینی و یا موضوع شناخت
فرقی بین شناخت هنری، اساطیری، مذهبی، فلسفی و علمی وجود ندارد.
تنها فرق فی مابین نحوه و نوع و درجه صحت و حقیقت و عامیت و کلیت انعکاس است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر