
میم حجری
مقدمه اول
شناخت
شناخت هنري
نظر عالم:
ریشه های درخت
آب و املاح محلول در آب را از خاک جذب می کنند
بعد
آن را به تنه و شاخه ها و برگ ها می فرستند.برای مقایسه نظر عالم راجع به درخت با نظر شاعر راجع به درخت
روند و روال رسیدن عالم به این اندیشه
را
پیدا کنیم:
عالم
درخت را نخست تجزیه کرده است.
یعنی به اجزای متشکله اش
ریشه و تنه و شاخه و ساقه و برگ
پی برده است.
بعد
فونکسیون هر کدام از انها را جسته است و یافته است.
فونکسیون ریشه
را
به
مدد متدهای شناخت حسی و عقلی و تجربی
بررسی کرده و پیدا کرده و تئوریزه کرده است:
ریشه های درخت
آب و املاح محلول در آب را از خاک جذب می کنند
بعد
یعنی
دو دیالک تیک اساسی تئوری شناخت
را
دیالک تیک حسی و عقلی
و
دیالک تیک تجربی و نظری
را
به خدمت گرفته و به شناخت علمی (بیولوژیکی) درخت دست یافته است.
بر خلاف ادعای آریانپور
دانشمند با تكيه بر
مفاهيم كلي انتزاعي،
نکرده است.
حالا برای کشف شناخت هنری (پوئه تیکی) شعر سیاوش را تجزیه و تحلیل می کنیم:
سیاوش کسزایی
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار
زیبایی ای درخت
۱
غزل برای درخت
سیاوش
به
مدد ارگان های حسی اش
به شناخت حسی درخت نایل آمده است.
یعنی
مرحله اول شناخت علمی و شناخت هنری یکسان بوده است.
به همین دلیل
شناخت حسی
را
شالوده شناخت می دانند.
سیاوش اما بر خلاف عالم
به مدد متدهای شناخت عقلی و تجربی (آزمون و آزمایش بیولوژیکی)
به
شناخت درخت نمی پردازد.
سیاوش
به
ساز و برگ تخیل و تصور توسل می جوید:
سیاوش
درخت را شخصیت (پرسونالیته) می بخشد، انسان واره تصور می کند و غزلی برایش می سراید.
۲
تو قامت بلند تمنایی ای درخت
همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالایی ای درخت
درخت به انسانی تشبیه می شود که در آغوشش آسمانی خفته است.
درست مثل مادری که کودکی در آغوشش خفته باشد.
مادر و کودک را هم سیاوش از جامعه و طبیعت دارد
و
نه
از
نگارهاي جزئي ذهني.
تشبیه آسمان پهناور به نوزادی و درختی به مادری
ثمره تخیل غنی و بی حد و سرحد شاعر است.
ولی عناصر این تخیل و تشبیه از عالم واقع در آیینه ضمیر اشعر منعکس شده اند.
یعنی
مادی و واقعی و عینی و برونی اند و منشاء مادی دارند.
می توان به تحلیل شعر سیاوش ادامه دارد.
ولی ما نیازی بدان نمی بینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر