۱۴۰۲ فروردین ۳, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۹۷)


 
میم حجری
 

 
تحلیل است.
تازگی هم ندارد.
ما ۲۰ سال است که همین نظر را داریم.
ماهیت اوپوزیسوین شاه پس از انقلاب سفید
فئودالی است.
ارتجاعی تر از شاه بورزوا ست.

نازم به سر زلف تو ای دختر ایارن
کز پرده برون رفت و به هم ریخت جهانی
مادر مهسا
هی مادر مهسا.
کاسه صبر زنان
پر بود
و قطره ای برای سر ریز کردنش کافی بود.

قرعه
تصادفا
به نام مهسا افتاد.

هر کس دیگری هم می توانست مهسا باشد.
جنگ جهانی اول
با ترور شازده اطریش شعله ور شد و بیش از ۱۰ میلیون قربانی گرفت.
هر بهانه دیگری هم می توانست موجب شروع جنگ شود.

جنگ توسط امپریالیسم از سال ها قبل
تدارک دیده شده بود و تبلیغ شده بود.
هدف بازتقسیم جهان بود.
همان هدفی که هدف جنگ جهانی دوم هم بود
هیتلر می خواست
سرکرده جهان شود و جای بریتانیای کبیر را بگیرد.
جای بربتاینای کبیر گرفته شد
ولی نه توسط هیتلر
بلکه توسط امپریالبسم امریکا و اتحاد شوروی


عطر نباتات الکل هایی اند که دمای جوش پایین دارند.
به همین دلیل در بهار حتی جانوران مست می شوند


گرسنگی و ثواب



نه.
برخلاف تصور سنت اگزوپری
این واکنش طبیعی ـ غریزی آدمیان است:
ضرب المثلی هم در زمنیه هست:
به کلاغ گفتند:
اخت درمان است.
اخش را قائم کرد.
ما با دیالک تیک نیاز و ناز سر و کار داریم.
اگر به کسی نیازی داشته باشی،
ناز می کند.
دست خودش هم نیست.




ساواک
مترقی تر از دار و دسته های نیهلیستی ـ تروریستی بوده است.
شاه
پس از انقلاب سفید
شخصیتی انقلابی بوده است.
بدون از آن خود کردن شعور مارکسیستی
فقط می توان فحاشی کرد.
ولی نمی توان اندیشید و به حقیقت دست یافت.

این دیگر معرکه است.
هیچ امت نظر کرده دیگری در جهان
نمی تواند این چنین
با سرعت برق
عقب عقب بدود.




چرا
عندیشه های استادت را منتشر نمی کنی
تا تحلیل کنیم
و
ببینی که ماستش چند خروار کره دارد؟
تروتسکیست ها
در مقایسه با استالیینست ها
دو سمتگیری مثبت قابل ستیاش دارند.
اگر پیدا کردی
ما برای امواتت
صد پارس بلند می فرستیم تا کیف سگ کنند.


انگل زاده ها
نفرت و خصومت نسبت به توده و حزب توده
را
با شیر مادر اندر میکنند و با کفن و دفن، بدر.
توده ستیزی و حزب توده ستیزی
سمتگیری طبقاتی ـ طبیعی ـ غریزی این زباله ها ست.
تنها چیزی که اینها دنبالش نیستند
حقیقت است.
هدف همه شان عوامفریبی توأم با خودفریبی است.
از همین سیاوش کسرایی که شما دم خروس پیدا میکنید تا عوامفریبی کنید
برادران شما
شعر همان سایوش را خطاب به جلاد جماران
منتشر میکنند
هدف هر دو فرقه
یکی است:
توده ستیزی و حزب توده ستیزی.



ممنون.
ما این فیلم را ندیده ایم.
به همین دلیل موضع نگرفته ایم.
ما نقد فرشین را فقط سرسری خوانده ایم.
اوتوریته ستیزی
وجه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
دم زدن از خرافه پدرکشی و فرزند کشی
مبنای واقعی و علمی ندارد.
ولی مبنای ایده ئولوژیکی دارد.

اینکه طبقه حاکمه جنقوری اسلامی مبلغ اوتوریته گرایی است
حقیقت ندارد.
به قول به آذین در خاطرات اخیرش
کسانی که به سراغش رفته اند تا دستگیرش کنند
هنوز سبیل درنیاورده بودند.
جنقوریان
بدترین دشمن اوتوریته خیرخواه اند تا اوترویته امام و غیره را به جایش بنشانند.
تئوری فاشیستی نخبگان
مورد استقبال فوندامنتالیسم سنی و شیعی قرار دارد.

یکی از نوچه های جلال آل احمد (که لاطائلاتش جزو کتب بالینی خمینی بوده اند)
دار و دسته صمد بهرنگی بوده اند.
در کانون لاطائلات این جماعت
اوتوریته ستیزی قرار داشته است.
کسانی که در ایام خریت و طفولیت قصه های صمد را خوانده اند
تنها ارزویی که داشته اند
مرگ پدرشان بوده است.
ما اولدوز و کلاغ ها را تحلیل کرده ایم
از این بابت تهوع اور است.
در جنقوری اسلامی نه شخصیت مترقی وجود دارد و نه هنرمند مترقی.
سقوط است و بس.



نطق حیدر عمو اوغلی
حیدر عمو اوغلی در سال ۱۹۱۹ در پتروگراد در متینگ بین المللی کارگران به عنوان نماینده ی حزب انقلابی ایران سخنرانی کرد ، وی طی این سخنرانی ، اوضاع بین المللی و اختلافات بلوک‌های شرق و غرب را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد ، و در باره ایران آن روز ، حکومت استبدادی و تلاش مردم ایران در راه استقرار آزادی سخن گفت ، متن سخنان حیدر عمو اوغلی در متینگ بین المللی کارگران پترو گراد به شرح زیر است :
رفقا :
از طرف زحمتکشان انقلابی ایران درود بر شما !
درود بر شوروی که پرچم آزادی مردم و طبقات زحمتکش جهان را بر علیه ظلم و استثمار سرمایه ی بین المللی بر افراشته است .
سپس با اشاره به بورژوازی کشورهای اروپا و آمریکا چنین گفت :
سر ناسزایان بر افراشتن
و زیشان امید بهی داشتن
سر رشته ی خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است
رفقا :
سازش با بورژوازی و چشمداشت از آنها داشتن در حکم مار پر وریدن است ، رفقا ، ما فرزندان خلقیم و برای احقاق حق خلق مبارزه می نمائیم ، سرمایه داران دشمن ما هستند ، ما از هر گونه سازش با این ستمگران امتناع می ورزیم ، اینها خفه کننده ی جنبش رهائی بخش و مکنده ی خون مردم زحمتکش هستند ، در مبارزه با این ستمگران برای ما یا مرگ و یا پیروزی است ، راه بر گشت و عقب نشینی برای ما نیست ، ما به پیروزی خود اعتقاد و اطمینان داریم ، ما مطمئن هستیم شعله ای را که کشور شوروی بر افروخته است ایران انقلابی را نیز فرا خواهد گرفت .
حیدر عمو اوغلی ، اسماعیل رائین ، ص ۴۶۰






حزب توده
مصدق
را
تحلیل کرده است
و
به چالش کشیده است.
حزب توده
حزب خوداندیش بوده است.
مثل تو طوطی وش نبوده است.

حرب توده
چشم و چراغ توده بوده است.



تو اصلا نمی دانی که کودتا چیست.
ما
اجازه گذاشتن عکس
نداریم
تا از شیلی برایت دلیل تصویری عرضه داریم
و
شیر فهم شوی



شما
حتی
جمله ای از جملات مارکس را نمی توانید بفهمید.
شما
برای عوامفریبی
به مارکس و لنین نیاز دارید.


آره.
ما با این استاد دانش کاه کلی بحث کرده ایم.
 غیر از سواد و صداقت
کم و کسری نداشته است.
مثل خود تو بوده است



بی عملی و تعلل رهبری حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد ا
حریف عنقلابی

این اعلام جرم بر ضد حزب توده
شبیه اعلام جرم بر ضد حزب کمونیست شیلی است.
حتی به قول خود مصدقیون
مصدق شبیه سالوادور النده بود.
هر شق القمری
که
حزب کموینست شیلی
در کودتای پینوچه و سیا
می توانست بکند،
همان شق القمر ار هم حزب توده در کودتای شاه و شیخ و سیا
می توانست بکند.
هم حزب کمونیست شیلی و هم حزب توده
حامی سالوادور و مصدق بودند.
آدم باید خر باشد و از این خرافات ببافد




دوزاری امپریالیستی کج و کوله فرانسوی ها
۴۰ سال دیر افتاده است.
در جنقوری
قتل های زنجیره ای صورت گرفته اند و دهها هزار پیر و برنا، دانشمند و دانا
شقه شقه و رسوا شده اند

سپاه یزید و سیستان
 

یا تفکر فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) )
و
یا یاوه بافی

شق سومی وجود ندارد.

اگر زلزله و طاعون هم بیاید
خیلی چیزها از بین می روند و پدید می ایند.
با استثنائات نمیتوان به درک و توضیح جامعه بشری نایل آمد.


مصدق
صلواة الله علیه
کمترین تفاوت طبقاتی ماهوی با محمدرضا شاه نداشته است.
هر دو به لحاظ موضعگیری طبقاتی طرفدار فئودالیسم بوده اند
و
هر دو در سیاست خارجی
امریکوفیل بوده اند.
اوپوزیسیون کنونی هم تفاوت ماهوی با شازده ندارند
اگر بدتر از او نباشند
بهتر از او هم نیستند.



حزب توده
تنها حزب سیاسی خاورمیانه بوده است.
اگر حزب توده نبود
خلایق فقط می توانستند عرعر کنند.
حزب توده
یکی از بهترین احزاب کمونیست جهان بوده است.
ما هر چه داریم و دانیم،
مدیون حزب توده ایم.


کمونیسم کارگری
که تازگی ندارد.
وایت لینگ
مؤسس کمونیسم کارگری
در زمان مارکس ه
یکی از آماج های انتقاد مارکس بوده است.

کمونیسم کارگری
حزب طبقه کارگر را طویله می خواست و میخواهد و می کند.
مشخصه عیرانی کموینسم کارگری
آته ئیسم خرکی
بالاعم
و
اسلام ستیزی
بالاخص است.
در این زمینه هم با جنابعالی انطباق دارد و هم با سطل ننه ات طلبیسم و هم با امپریالیسم.



منظور از آشنا و بیگانه چیست؟
منظور از ایرانیان چیست؟
دین زرتشت را باید تحلیل کرد.
دین زرتشت که تحفه نطنز نیست و بهتر از دین اسلام نیست.


مونتسکیو، به‌پیروی از ارسطو، نظام‌های سیاسی گردآورده را به سه نوع تقسیم می‌کند- جمهوری، پادشاهی، استبدادی. در دولت استبدادی، فرمانِ حاکم حکومت می‌کند و پشتیبان او نه قانون بلکه دین یا عرف است. در پادشاهی، حکومت را هیئت حاکمه‌ای از صاحب‌منصبانی که مقام و رتبه‌ی متفاوتی دارند اداره می‌کنند. در جمهوری، تمام شهروندان نیاز به فراگیری ارزش‌های مدنی دارند و اینکه برای انجام وظایف عمومی تعلیم ببینند ویژگی مسلط در دولتِ جمهوری فضیلت است- ویژگی غالب در دو دولت دیگر به‌ ترتیب افتخار و ترس است. منظور مونتسکیو این نیست که مردم در دولت جمهوری فضیلت‌مندند؛ منظورش این است که باید فضیلت‌مند بشوند. نیز منظورش این نیست که مردم در دولت پادشاهی احساس افتخار می‌کنند و در حکومت استبدادی ترس است که بر همه حکومت می‌کند؛ اما اگر این ویژگی‌ها غالب نباشند، این دو نوع حکومت نمی‌توانند به‌راحتی عمل کنند.

مونتسکیو نمی تواند پیرو ارسطو باشد.
ارسطو در این زمینه خیلی رادیکال است و به مارکس شباهت دارد.
نظرات مونتسکیو
پس از تدوین مارکسیسم
کهنه اند و ارزش علمی ندارند.
سلطنت و جمهوریت فرم حکومت طبقات حاکمه اند
و
هر دو می توانند استبدادی (دیکتاتوری) باشند.
استبدادی هم هستند.
هر دولتی
فرمی از دیکتاتوری طبقه حاکمه است.
تا دولت هست
دیکتاتوری و استبداد طبقاتی هم هست.



کانادا ده هزار نفر از جنقوریان را اخیرا ممنوع الورود کرده است.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این ارقام
در جنقوری اسلامی
پول
مثل پهن
ریخته زیر دست و پای ستوران.




مارکس
واقعا هم مرده است.
همه باید یک روز بمیرند.
مهم هم نیست.
مهم
زنده ماندن مارکسیسم است
که
علم است.
که
علمی کل اندیش (فلسفی) است.
ولی
کسی نمی داند که مارکسیسم چیست.
تکیه بر مرگ مارکس
ناشی از این نادانی جهانگیر است.
اینشتین
هم
مرده است
ولی تئ<ری او همچنان زنده است.

خیلی ها آثار مارکس را با مارکسیسم عوضی می گیرند
و
خیلی ها مارکسیسم را در علم مبارزه بر ضد سرمایه داری خلاصه می کنند
و
از عظمت تئوریکی و متدیکی فراگیر مارکسیسم غافلند.

اینجا بحث بر سر شعری است.
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.


تو
فقط
حرف های این و ان را تکرار میکنی.
خودت حرفی نداری.

مائوئیسم قابل قیاس با مارکسیسم نیست.
مارکسیسم علم است.
مائوئیسم عمدتا خرافه است



این تحلیل کلیشه ای ـ امپریالیستی حریف
باید تحلیل شود.
حریف
جرم هایی را از زباله دانی ایده ئولوژیکی امپریالیسم
در پستوی ذهن خود انباشته و ماجرای فیلم را با توسل به همان جزم ها درک میکند و به طرز غلط غلوطی توضیح میدهد.
حریف
اصلا نمیداند
که
شخصیت انقلابی
چه مشخصاتی دارد.
حریف
خیال میکند که هر «پدرکشی» انقلابی است.
نفی مولد توسط مولود
امری قانونمند است و هنر و شق القمر نیست
جوانه و پیله و جوجه و توله و فرزند هر موجودی
طبیعتا و جبرا
نافی دیالک تیکی او ست
یعنی حافظ جنبه های مثبت او
و
ناقد و نافی جنبه های کهنه و مندرس و مزاحم او ست.
حتی کریم در قران به این قانون دیالک تیکی واقف بوده است:
توله های تان دشمنان تان اند


پاندا
پرسید:
راه مهم است و یا مقصد؟
اژدها جواب داد:
همراه مهم است.

آره.
خیلی از عیرانیون هم مثل اژدها می عندیشند.
نه
راه برای شان مهم است و نه مقصد و اماج.
فقط دنبال تشکیل جبهه با هر خر و خردستیز و لاشخور می گرند
و روز به روز در منجلاب خریت فروترو فروتر می روند.



لنینیسم
که حرف های لنین نیست.
مارکسیسم
که حرف های مارکس و انگلس نیست.
چیست؟


مارکس
هرگز چنین تصوراتی را نداشته است.
بریدن جمله ای از متون و جا دزنش به عنون نظر نویسنده
نه علمی است و نه مجاز.
مذهب
فرمی از شعور است.
مذهب
شعور وارونه است.
ولی شعور است.
لامذهب بودن بدتر از مذهبی بودن است
و به معنی بی شعوری است.
مارکس
مذهب را دیالک تیکی از آه و افیون دانسته است.
منظورش از آه و افیون چه بوده است؟




تسلط کامل و فزاینده قدرت‌های بین‌المللی در نیم قرن اخیر بر تمامی نقاط جغرافیای سیاسی جهان باعث شده است، دیگر هیچ رویداد و ‌پدیده‌ای نو و شگفت‌انگیز در هیچ کجای جهان صورت نپذیرد.. تمامی ملت‌ها، جنبش‌ها و تحرک‌های اجتماعی کم‌خون و بی‌جان با اندک درخششی خاموش و یا در بیراهه‌ای گم می‌شوند.. در فقدان این توانمندی پیشینی و تاریخی ملت‌ها، اینبار همان قدرت‌ها خود می‌خواهند شگفتی و خلاقیت بیافرینند.. اما تنها فاجعه به بار می‌آورند..
الوار

مفهوم «قدرت های بین المللی»
مفهومی توخالی است.
هر گردی گردو نیست.
ج. خ. چین یکسان با امپریالیسم و اولیگارشیسم نیست.
ذلت کنونی
پیامد ناگزیر شکست سوسیالیسم است.
در غیاب ارودگاه سوسیالیستی
جهان طویله شده است.
گاو و خر قادر به انقلاب نبوده اند و نیستند
بدون شعور انقلابی
جنیبش انقلابی
خواب است و خیال است و محال است




هی حزب خران
در جنقوری اسلامی
نه اسلام
وجود دارد
نه زندانی سیاسی
و
نه آزاد سیاسی.
احدی از این صدها هزار قربانی
سیاسی نبوده است
و
خطری برای این زباله ها نداشته است.
تنها راهکار و شاهکار فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم (پوتینیسم و پالانیسم)
ترور چه بسا بی دلیل و بیهوده است.
بدین طریق و با این ترفند
اجنه درونی این مجانین
تسکین می یابند.
اینها اگر کسی را برای ترور و جایی را برای تخریب
نیابند
دست به خودکشی می زنند.


چهارشنبه سوری در جنقورستان و کردستان و اذربایجانستان و غیره
مثل جشن کریسمس در فرنگستان است.
آتش بازی و فشفشه و غیره.
چهارشنبه سوری
با آتش پرستی در رابطه است.
ولی
بدتر از سینه زدن و زنجیر زدن و قمه زدن و نوحه و ضجه و زاری نیست
اینها همه سنن باستانی هر خلقی اند
نه کمتر و نه بیشتر




نیمه ی عینی ِ زندگی و واقعیت، در دست سرنوشت است و از این رو تغییر می کند. نیمه ی ذهنی، خود ما هستیم و علت اینکه نیمه ی ذهنی به طور عمده تغییر ناپذیر است، همین است.
--------
" آرتور شوپنهاور
این لاطائلات لاشخور
چه ربطی به فلسفه کذایی دیالک تیک دارند؟
حداقل در گوگو موگول سرچ کنید و ببینید که فلسفه دیالک تیک وجود ندارد.
دیالک تیک نه فلسفه بلکه اسلوب است
متد و روش فکری است.
ضمنا این لاشخور بدترین دشمن دیالک تیک است
نماینده سوبژگتیویسم و ولونتاریسم و ددیسم و فاشیسم است


پشه که پر شد بزند پیل را.
از سعدی است.
تحولات جامعتی بی قید و شرط نیستند.
جنقوری اسلامی بشکه باروت است.
شقه شقه خواهد شد و شطی از خون خلق ها به راه خواهد افتاد.
الترناتیو انقلابی وجود ندارد.




آره. آرزو بر شاعران عار نیست.
فاشیسم و فوندامنتالیسم را نمی توان به آسانی سرنگون ساخت


عیرانیان
تنها تحولی که می توانند تصور کنند،
تحول شب و روز و فصول سال است.

آنهم از دیرباز
و
نه تازگی ها.

شاید یک میلیون غزل راجع به همین تحولات طبیعی سروده باشند.
شرم چیز بدی نیست.
ولی پیش شرط شرمگینی
انقلابی بودن پیشاپیش است.




انقلاب دموکراتیک
یعنی انقلاب ضد فئودالی.
جنقوری اسلامی
طویله ای کاپیتالیستی است.
کاپیتالیستی تر از زمان شاه است.
حلم الهدی
حتی زنان کشور را به زوار اجاره می دهد و خرمن دلار درو میکند.
دلیل اقتصادی ـ اجتماعی پیروزی عنگلاب اسلامی
مدد به خروج کاپیتالیسم از منجلاب بحران بوده است که پس از پیروزی انقلاب سفید گرفتارش بود.
محتوای انقلاب در جنقوری اسلامی
سوسیالیستی است
الترناتیو دیگری وجود ندارد.



جامعه
را
نمی توان باز و بسته تصور کرد.
هیچ سیستمی
سیستم بسته ای نیست و نمیتواند باشد.
سیستم بسته بمب است و نه جامعه.
جامعه
را
با توجه به طبقه حاکمه و حاکمیت طبقاتی
طبقه بندی می کنند.
مثلا
جامعه فئودالی
که اربابان فئودال و روحانی طبقه حاکمه اند.
جانعه سرمایه داری
که سرمایه داران (بورژوازی) طبقه حاکمه اند.
جامعه سوسیالیستی
که
پرولتاریا و متحدین دهقانی و پیشه وری و روشنفکری - خلقی
طبقه حاکمه اند.



شریعتمداری و مردم
منظور از مردم چیست؟
سکنه سواحل کانادا؟


من به شکوفه های فروردین ایمان دارم
----------------------
از تابستان چیزی نمی گویم
هنوز مادران سوگوارشهریور
رخسار از خاک بر نداشته اند
دفتر پاییز را باز گذاشته ام
با آتش آذر که جانم را روشن می دارد
با آبان سلاخی شده،
ستارگان دوخته بر سقف آسمان،
ریخته بردامان بی قرار مان.
فرصت نیافتیم
که از برف سنگین زمستان سربلند کنیم
من این فصل بی آبرو را نمی بخشم
با فرزند حرام زاده اش بهمن،
که طاعون را در کاسه مان گذاشت.
با این همه ،
به شکوفه های فروردین ایمان دارم.
باور کنید!
باورکنید!
سوت پایان رنج را ، در اردیبهشت،
ما خواهیم زد.
وبه هیچ بهانه ای بهار را از دست نخواهیم داد.
علی صبوری/ اسفند ۹۸
سرزمین ترانه های بی لبخند
نشر مهری لندن



ممنوعیت بیان نظر
فقط شامل حال کسانی می شود
که
نه خر
بلکه صاحب نظرند
فرنگی


چرا از این حکم ها در حق سیدعلی و طالبان و سپاه و بسیج و غیره صادر نمی کنند.
سیدعلی فقط در قتل های زنجیره ای ده هزار نفر را شقه شقه کرده است
طالبان حتی بر کودکان مردم رحم نکرده است
جورج بوش و بقیه در عراق و جهان مگر کم جنایت کرده اند؟
این چه دادگاهی است که فقط یک چشم کمسو دارد و بس؟


پاپ همین اندیشه شما را تبیین داشته است.
پاپ خیال می کند که مسیحیت بهتر از اسلام است.
چنین نیست.

ادیان
نتیجه نفی دیالک تیکی یکدیگرند.

مسیحیت
بهتر از یهودیت است.
چون نتیجه نفی دیالک تیک یهودیت است.

اسلام
بهتر از همه ادیان است.
چون نتیجه نفی دیالک تیکی همه ادیان است.

بهتر از اسلام چیست؟

چی به نفی دیالک تیک اسلام و همه ادیان و مکاتب و معارفدیگر
پرداخته است؟


مثل اینکه خلایق
معنی ساده ترین جملات را حتی ملتفت نمی شوند.
لطف کنید معنی جمله ما را توضیح دهید:
خیال می کنید شوخی و مزاح و طعنه فاقد محتوای طبقاتی اند؟


اسلام هیچ وقت مترقی نبوده حتی در زمان خودش. همه اش کشت و کشتار و از بین بردن مخالفان و روشنفکران حتی در ان زمان از زن و مرد را کشتند.
حریفه

معیار عینی و علمی مترقی بودن و یا ارتجاعی بودن چیست؟
مثال:
مسیحیت مترقی تر از اسلام بوده که به مؤمنین را تسلیم مطلق دعوت کرده؟
همین حرف شما را پاپ اعظم آلمانی گفته است.

اندوه؛ نوشیدنی است!
اندوه؛ گُریزی است به سوی گم شدن!
و از این روست که
دوست داشتنی است!

نه.
دلیل لذت از غم و دهشت از شادی
این است که غم و شادی به تنهایی وجود ندارند.
غم و شادی در دیالک غم و شادی وجود دارند
یعنی به همدیگر تبدیل می شوند.
سعدی می دانست:
گل و خار
و
گنج و مار
و
غم و شادی
به هم اند.

ای سال برو، ولی بدان بد بودی
بد، نه! - که تو در بدی سرآمد بودی
با گریه گذشتی وبه زاری رفتی
در سوگ و ستم آنچه نباید بودی
.
امسال ولی سال دگر خواهد بود
ازرستم و از رخش خبر خواهد بود
تاوان تو ای سال عزا می گیرد،
آری که پس از شام، سحر خواهد بود
.
آواز قدم هاش می آيد از دور
من می شنوم، می آيد آری با سور
عمامه کند به حلقشان چون افسار
پس می کشد آن حرامیان را تا گور
پيرايه



جانان و طالبان

دختر دریا
با تنپوشی از حریرِ روانِ آب آمد
اسبی به من هدیه داد!
نقره ی شب آبی شد
بید با سازِ باد رقصید
و سوسن به لهجه ی باران
ترانه خواند.
میان شب بوها و شبنم ها
دنبالِ تو می گشتم
نیامده بودی.

دختر خورشید
سوار بر ارابه ای آمد از بلور و نور
اناری به من هدیه داد!
فاخته ای باغ را به چهچهه مهمان کرد
درخت انار گُل داد
و در غبارِ نارنجی ی مه و نور
پروانه ای رقصید.
آوازت دادم
در چهارگاه و آه و صبوحی
نیامده بودی.

بیرون می آیم
از این باغِ شعله ور
می تازم
بر گرده ی این اسبِ ناشکیب
تا دشتِ لاله و برف و بلوط
رقصندگانِ شورشی ی دلتنگ،
پای می کوبند
در غبارِ بی قراری و آشوب
و آوازِ آمدنت را
در بانگِ حنجره ی زخمی ی این سُرنا
و با کوباکوبِ دُهُلِ دلهره
در مقامِ دلتنگی،
با بویِ آویشن،
و به رنگِ بنفشه
می خوانند و می خوانند و می خوانند
و تو نمی آیی.

موجِ رها و غافلِ گیسویت
همرنگِ زلالِ نگاهم نیست.
فرود می آیم از اسبِ اندوه ام
می گذارم انارِ دلتنگی ام را بر سنگی
سلام می دهم به غروب
و سیگاری روشن می کنم.



وحدت مادی جهان
همه چیزهای هستی ترکیباتی از عناصر شیمیایی اند.
فرقی بین دیوار و سپیدار و شهریار وجود ندارد.

تنها تفاواتی که هست ساختار دیوار و سپیدار و شهریار است.
ساختار = نحوه و نوع ترکیب عناصر.

طشت و چرخ خیاطی و تراکتور و دوچرخه و خودرو و داس و سندان و چکش
از اتم های اهن اند.
فقط ساختارشان متفاوت است.
ذوب شان بکنیم به عناصر اهن می رسیم و تفاوت ها محو می شوند.
وحدت مادی جهان
همین اصل فلسفی است.



نوروز بهاران

اینجا
شب است و ما
شب زدگانی که چشم شان
صبحی ندیده است.
تو روز را کجا
نو روز را کجا
در خواب دیده غرق تماشایی ای حریف؟



دریچه ای ، به آسمان صبح، باز کن
بخوان سرود سرو را
که رویش جوانه های سبز، سبز سبز
به بال ابرهای مست، جاری است
پرندگان، به شاخه ها، سلام می کنند
تونیز
بهار را،
برای چشمه ها،درخت ها،
به روی کنده های خفته
واژه،واژه، نقش کن…
کافیه


اسلام مال ۱۴۰۰ سال قبل است.
اسلام در ان زمان مذهبی مترقی بود.
قرار نبود در دهه سوم قرن ۲۱ مبنا قرار داده شود

گوینده
کارنده
است
و
شنونده
درونده.

فرنگی

کدامیک بهتر است فرنگی؟
کارنده بودن و یا درونده بودن؟
ما ترجیح می دهیم
کارنده باشیم
و
نه
درونده.
تو چطور؟


این که چیزی نیست.
لاشخورهای پوتین چند ده نفر را در یکی از شهرهای اوکراین شکنجه داده اند و کشته اند و در گوری دسته جمعی چال کرده اند.
دادگاه هاگ پوتین را به عنوان جلاد تحت تعقیب قرار داده است و فرمان دستگیری اش را صادر کرده است.
همین سیدعلی و جلادانش
وضو گرفته اند و پس از خواندن دعای شکنجه
۱۰ هزار نفر را شکنجه داده اند، به توبه واداشته اند، در تلویزوین رسوا ساخته اند و آخر سر شقه شقه کرده اند و در خاوران چال کرده اند.
و کسی کمترین اهانتی به آنها نکرده است.
بلکه بر عکس
همین کانادا
میزبان دهها هزار تن از جلادان جنقوری اسلامی است




بخت داشتن (شانس آوردن) مهم نیست.
خوشبخت بودن (شاد و خشنود بودن) مهم است.
فرنگی

خوشبختی فردی و شخصی تعیین کننده نیست.
خوشبختی به معنی واقعی کلمه هم نیست.
خوشبختی توده ای تعیین کننده است.





پیام دادم و گفتم:
بیا خوش ام می‌دار
جواب دادی و گفتی
که من خوشم بی‌تو
سعدی

تنهایی به معنی خودبایی است
و
خودبایی بهتر از بیگانه بایی (همبایی با بیگانه)
است.
من درونی هر کس
بهترین دوست او ست.




خسته ام
چشم هایم، هزاره
بینی ام، پشتون
لب هایم، تاجیک
گونه هایم، قزاق
کله ام، ازبک
موهایم، هندو
دست هایم، دریا...
سینه ام، بکوا
قومم، گرسنه گی
منطقه ام، برهنه گی
خانه ام، ویرانه ای بر بال گران بها ترین گنج های جهان
قهرمان و پیشوایم، فکر من
دین من، انسانیت
خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته ام
از کشتن و کشته شدن
خسته از نفرت و جنگ
آآآآی!!! نازنین همدرد من!
مرا می شنوی؟!
شعر و تصوير از بانو بلقیس پرنیان

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر