۱۴۰۱ اسفند ۲۲, دوشنبه

درنگی در مکاتب ادبی (۵)

 
 
مکاتب ادبی 
علی دهقانی
 
  اگزیستانسیالیسم   
(هستی گرایی)
  

پرسش اساسی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه‌ بر دیگری مقدم است:  

ماهیت یا وجود؟

 

پرسش اساسی فلسفه 
وجود ندارد
و
ترجمه نادرستی است.
 
منظور، مسئله اساسی فلسفه است.

مسئله اساسی فلسفه
تقدم و یا تأخر ماده بر روح و یا وجود بر شعور است.


مسئله اساسی فلسفه
یکی از مفاهیم مهم فلسفه مارکسیستی است.

مراجعه کنید
به

مسئله اساسی فلسفه

 

۱

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2967

 

۲

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2968

 

پایان

 
فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم
به
تحریف مسئله اساسی فلسفه 
اقدام کرده اند:
دیالک تیک ماده و روح
(دیالک تیک وجود و شعور)
را
با
دوئآلیسم ماهیت و وجود
جایگزین کرده اند.
 
همان طور که در بخش های پشین این تحلیل نشان داده شده،
ماهیت
در
دیالک تیک پدیده و ماهیت
وجود دارد
و
وجود
در
دیالک تیک وجود و شعور.
 
کسب و کار فلاسفه فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم
تحریف مفاهیم فلسفی و تخریب دیالک تیک های مارکسیستی و حتی هگلیانیستی است.
 
مثلا
دیالک تیک پدیده و ماهیت
و
دیالک تیک وجود و شعور
(دیالک تیک ماده و روح)
در
فلسفه هگل
معرفی شده اند.
 
دیالک تیک ماهیت و وجود
اصلا
وجود ندارد.
 
۲
پاسخی که فلسفه تا سده ی ١٩ به این پرسش می‌داد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است.   
اما فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم وارونه ی آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
 

 فلسفه اگزیستانسیالیسم
در دوئالیسم من درآوردی ماهیت و وجود،
نقش تعیین کننده را از آن وجود می داند.
 
همانطور که ذکرش گذشت، منظور سران فلسفه اگزیستانسیالیسم از وجود،
نه
وجود به معنی علمی و هگلیانیستی و مارکسیستی اش،
بلکه به معنی «مرحله ای است که فرد در اثر اثر نهادن بر ماهیت خویش و کسب وجهه ای مشخص و معین بدان می رسد.»
 
اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر می‌نهد و وجهه‌ای مشخص و معین پیدا می‌کند، به مرحله‌ی وجود می‌رسد. 
 
 فلسفه اگزیستانسیالیسم
زباله ـ فلسفه 
است.
اصلا
فلسفه نیست.
 
۳
علت روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات
 را 
نیز باید در تمایل این فیلسوفان در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جست‌وجو کرد.
 
منظور از امور انتزاعی چیست که سران  فلسفه اگزیستانسیالیسم از ان دوری جسته اند؟
ضمنا
مگر هنر (رمان و شعر) امور ملموس و محسوس را موضوعیت می بخشد.
 
امور ملموس و محسوس
موضوع علوم تجربی و طبیعی است و نه موضوع هنر و ادبیات.

دلیل روی آوردن سران فلسفه فاشیستی حیات مثلا نیچه و هایدگر و غیره در المان به شعر و نثر شعرگونه
و 
سران فلسفه اگزیستانسیالیسم به رمان و قصه و هارت و پورت
مناسب بودن زبان هنری برای تبیین و تبلیغ خریت و خردستیزی است.

همه عوامفریبان جهان
یا
شاعرند
و
یا
نثر شعرگونه می نویسند.

مثلا
جلال آل احمد
شاملو
شریعتی
و
لاشخورهای دیگر در ایران و منطقه و جهان.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر