مکاتب ادبی
علی دهقانی
اگزیستانسیالیسم
(هستی گرایی)
پرسش اساسی فلسفهی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه بر دیگری مقدم است:
ماهیت یا وجود؟
پرسش اساسی فلسفه
وجود ندارد
و
ترجمه نادرستی است.
منظور، مسئله اساسی فلسفه است.
مسئله اساسی فلسفه
تقدم و یا تأخر ماده بر روح و یا وجود بر شعور است.
مسئله اساسی فلسفه
یکی از مفاهیم مهم فلسفه مارکسیستی است.
مراجعه کنید
به
مسئله اساسی فلسفه
۱
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2967
۲
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2968
پایان
فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم
به
تحریف مسئله اساسی فلسفه
اقدام کرده اند:
دیالک تیک ماده و روح
(دیالک تیک وجود و شعور)
را
با
دوئآلیسم ماهیت و وجود
جایگزین کرده اند.
همان طور که در بخش های پشین این تحلیل نشان داده شده،
ماهیت
در
دیالک تیک پدیده و ماهیت
وجود دارد
و
وجود
در
دیالک تیک وجود و شعور.
کسب و کار فلاسفه فلسفه حیات و اگزیستانسیالیسم
تحریف مفاهیم فلسفی و تخریب دیالک تیک های مارکسیستی و حتی هگلیانیستی است.
مثلا
دیالک تیک پدیده و ماهیت
و
دیالک تیک وجود و شعور
(دیالک تیک ماده و روح)
در
فلسفه هگل
معرفی شده اند.
دیالک تیک ماهیت و وجود
اصلا
وجود ندارد.
۲
پاسخی که فلسفه تا سده ی ١٩ به این پرسش میداد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است.
اما فلسفهی اگزیستانسیالیسم وارونه ی آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
فلسفه اگزیستانسیالیسم
در دوئالیسم من درآوردی ماهیت و وجود،
نقش تعیین کننده را از آن وجود می داند.
همانطور که ذکرش گذشت، منظور سران فلسفه اگزیستانسیالیسم از وجود،
نه
وجود به معنی علمی و هگلیانیستی و مارکسیستی اش،
بلکه به معنی «مرحله ای است که فرد در اثر اثر نهادن بر ماهیت خویش و کسب وجهه ای مشخص و معین بدان می رسد.»
اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی
بر ماهیت خود تأثیر مینهد و وجههای مشخص و معین پیدا میکند، به مرحلهی
وجود میرسد.
فلسفه اگزیستانسیالیسم
زباله ـ فلسفه
است.
اصلا
فلسفه نیست.
۳
علت
روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات
را
نیز باید در تمایل این فیلسوفان
در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جستوجو کرد.
منظور از امور انتزاعی چیست که سران فلسفه اگزیستانسیالیسم از ان دوری جسته اند؟
ضمنا
مگر هنر (رمان و شعر) امور ملموس و محسوس را موضوعیت می بخشد.
امور ملموس و محسوس
موضوع علوم تجربی و طبیعی است و نه موضوع هنر و ادبیات.
دلیل روی آوردن سران فلسفه فاشیستی حیات مثلا نیچه و هایدگر و غیره در المان به شعر و نثر شعرگونه
و
سران فلسفه اگزیستانسیالیسم به رمان و قصه و هارت و پورت
مناسب بودن زبان هنری برای تبیین و تبلیغ خریت و خردستیزی است.
همه عوامفریبان جهان
یا
شاعرند
و
یا
نثر شعرگونه می نویسند.
مثلا
جلال آل احمد
شاملو
شریعتی
و
لاشخورهای دیگر در ایران و منطقه و جهان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر