۱۴۰۱ اسفند ۲۲, دوشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۹۴)


 
میم حجری


ای که عمری گریه ام آموختی
گریه را گویی به چشمم دوختی
سال ها بگریستم با چشم ِ جان
تا نگرید هیچ چشمی در جهان
وین جهان ِ دردمند ِ تیره روز
می تپد در اشک و خون ِ خود هنوز
ه ا سایه
بانگ نی

گریه یکی از مفاهیم اساسی در شعر سرشته به عرفان سایه است.

گریه
پرشمارترین مفهوم در شعر سایه است.

هنر و شق القمر گریه
از حافظ به سایه و شهریار سرایت کرده است.

در ایده ئولوژی نظامات برده داری و فئودالی شرق
از گریه و زاری
فضیلت اخلاقی ساخته می شود
تا توده را مثل موم نرم کنند و فرم دلخواه به توده بدهند.
ارتجاع سیاه
هم گریه را مورد تجلیل قرار می دهد و راه حل مسائل لاینحل جا می زند.

هی مش برشت.
حقیقت چیست؟

خیال می کنی که حقیقت ریخته زیر دست و پای خلایق تا بدانند و بگویند و نگویند؟
کشف حقیقت
دشوار است و بی قید و شرط نیست.
بدون تسلط بر تفکر مفهومی (مارکسیسم) نمیتوان به صدها فرسنگی حقیقت حتی نزدیک شد
به قول مش لنین
حقیقت
خویشاوند با ماهیت است
و
ماهیت
باید به مشقتی عظیم
نخست کشف شود.




قدرت طبقه حاکم بر جهل مردم استوار است و این را می داند و بنابراین همیشه با روشنگری مبارزه خواهد کرد. وقت آن است که ما این را بفهمیم.
لو نیکولایویچ تولستوی

عجب خرافاتی.
قدرت هر طبقه حاکمه
در تصاحب وسایل اساسی تولید است.

روشنگری علمی و انقلابی
هم
در تحلیل نهایی
برای سلب مالکیت از طبقه حاکمه ارتجاعی و در اوردن وسایل اساسی تولید تحت مالکیت طبقه اجتماعی انقلابی است.




این طرز برخورد به این و آن نشانه بیسوادی گربه چف و هر کس دیگر است.
طبقه حاکمه فئودالی ـ بورژوایی ـ‌ سنتی ـ‌ فوندامنتالیستی در جنقوری اسلامی
جناحی از طبقه حاکمه در ایران بوده است
که کودتای ۲۸ مرداد را رهبری کرده است.
شکاف شاه و شیخ
پس از پیروزی انقلاب ضد فئودالی سفید بوده است.
امپریالیسم ترجیح داده که جناح مدرن بورزوایی تحت سرکردگی دربار روی کار باشد.
بعد در زمان کارتر
حمایت از فوندامنتالیسم شروع شده است.
نه شاه مهره امپریالیسم بوده و نه شیخ.
شاه و شیخ قبل از وحدت و تضاد با امپریالیسم نمایندگان جناحی از طبقه حاکمه ارتجاعی واحیدی اند.
که جای همدیگر را می گیرند و در مولا بر همان لولای سابق می گردد.
روابط فی مابین هم در داخل کشورها و هم در خارج دیالک تیکی اند
یعنی مبتی بر وحدت و تضاد اند.



دین ستیزی نیچه
نه
به معنی خرافه و خریت و خشونت ستیزی
بلکه به معنی هومانیته و انسانیت ستیزی است.
چون
هر دینی
حاوی هومانیسم بخور و نمیری است.
هدف نیچه اما دد درنده پروری است.
نیچه فیلسوف امپریالیسم و فاشیسم است.
نیچه استثمار بی رحمانه بشریت زحمتکش توسط اقلیت انگل
را
توجیه تئوریکی -‌فلسفی و تبلیغ میکند.
لاطائلات نیچه
در زمان حضرت هیتلر
جزو کتب درسی مدارس المان بوده اند.
فرزانه ای
دلیل پیروزی اسان فاشیسم در آلمان را
نفوذ عندیشه های ضدبشری نیچه در مردم دانسته است



مگر این حرف او دعوت به ترور است؟
ترور چیست و تروریست کیست؟
در طوایل طبقاتی مبارزه طبقاتی شعله ور است:
مبارزه طبقه حاکمه با توده
علی کریمی
خلایق را به همین مبارزه فراخوانده.
مگر خود شما مردم را بر ضد قوای سرکوب شاه فرانخوانده بودید؟
شاه نور به گور که بر شیخ منفور شرف داشته است.



زیر لب زمزمه می ‌کرد که مَن عجیب هستم!
و بی ‌شک به همین علت است که مرا دوست دارد. ولی شاید به همین دلیل روزی از مَن متنفر بشود.
آلبرکامو

هی البرن کامو
عشق و نفرت
رابطه دیالک تیکی با هم دارند.
نه
بدون نفرت
عشقی
وجود دارد
و
نه
بدون عشق
نفرتی.
ای بسا نفرت ها که به عشق استحاله می یابند
و
ای بسا
عشق ها که به نفرت تبدیل می شوند.

فلاکت عشاق هم همینجا ست.

عشق محکوم به شکست است.
زنده باد دوستی
زنده تر باد رفاقت


سوئیس شدن جنقوری اسلامی
که دلبخواهی نیست.
سوئیس
جامعه ای امپریالیستی است.
امپریالیسم یعنی جامعه سرمایه درای فوق العاده رشد یافته.
جنقوری اسلامی
اما جنگلی فئودالی ـ فوندامنتالیستی
است.


شمع
که خر نیست تا از این حرف ها بزند.

کبریت به زندگی شمع معنا می بخشد.
کبریت شمع را فونکسیونالیزه می کند.
در غیاب کبریت
شمع نمی تواند جمع را روشن کند و مورد ستایش قرار گیرد.

افکار مثبت و منفی
وجود ندارند.

افکار یا علمی اند و یا خرافی.



چیزهایی هستند که قابل خرید با پول نیستند:
شخصیت،
اخلاق
و
صداقت
از انجمله اند.
سودا سوما

مسئله این است که پول چیست؟
پس از تعریف علمی و انقلابی پول
می توان نتیجه گرفت و شعار داد.



هی هندوانه بچپانید زیر بغل همدیگر و درجا بزنید
و
خوش باشید.
فریاد چشم ها در جنگل جنقوری جنایت و جهل و جنون



باغبانی ددر

نه شیوهٔ مبارزه،
بلکه اهداف مبارزه،
تعین کنندهٔ رادیکال بودن آن است
سهیلا

گذشت آن دوره مش سهیلا.
برنامه حزب حشمت را بخوان و ببین.
به لحاظ اهداف
رد خور ندارد.
سؤال اما این است که چرا سطل ننه ات طلب ها ازش پشتیبانی همه جانبه می کنند؟
تعیین کننده
سرکردگی طبقاتی مبارزه است.

حزب پرولتاریا
اگر
حتی بی خطرترین اهداف را تعیین کنند
مورد لعن و نفرین و نفرت قرار می گیرد.





طبقه کارگر
به دستور مانیفست حزب کمونیستی
اولین کاری که می کند
برقراری دموکراسی توده ای
و
توسعه و تکثیر سریع نیروهای مولده و نعمالت مادی و فکری و فرهنگی است.

دموکراسی توده ای
مبتنی بر فرمانفرمایی پرولتاریا ست.

پرولتاریایی که در حزب مارکسیستی اش گردآمده است و با دهقانان و پیشه وران و روشنفکران توده ای متحد شده است





چگونه؟
مگر با مفاهیم پزشکی می توان مسائل فقهی را حل کرد تا با مفاهیم فقهی بتوان مسائل پزشکی را حل نمود؟

این بدان می ماند که کسی با چرخ خیاطی به شخم زمین بپردازد


مبارزه طبقاتی است.
همه جا قضیه از همین قرار است.
جهان و جامعه
میدان پیکار است.
میدان زد و خورد است.
شوخی بردار نیست.
توده باید متحد شود تا طبقات حاکمه را به زیر کشد و خود قدرت سیاسی را تسخیر کند.
دموکراسی یعنی همین
و
نه
انتخابات کذایی برای روی کار اوردن نوکران طبقات حاکمه.

توده
در غیر این صورت
ستم خواهد دید و سرکوب خواهد شد.
توده
باید بداند که چرا و برای چه باید بر ضد طبقات حاکمه برخیزد.
به همین دلیل
روشنگری علمی و انقلابی صرفنظرناپذیر است




آثار هنری
باید تحلیل مارکسیستی شوند
در غیر اینصورت گمراه ساز خواهند بود.
منظور برشت
چیز دیگری است..
مثال:
وقتی سعدی می گوید:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.
منظورش انکار نقش صورت که نیست.
۹۹ درصد غزلیات سعدی در وصف صورت زیبا ست.
منظور سعدی این است که در دیالک تیک صورت وسیرت
نقش تعیین کننده از ان سیرت است و نه از ان صورت.
منظور برشت هم همین است:
در دیالک تیک رستم و لشکر
نقش تعیین کننده از آن لشکر است.

در دیالک تیک گالیله و مردم
نقش تعیین کننده از ان مردم است.
به زبان برشت:
بدبخت توده ای که به قهرمان نیاز داشته باشد.
چون توه
خود
قهرمان قهرمان پرور است


 
چه گمراهند انانکه نفرت و نارضایتی اکثر مردم ایران نسبت به سیستم حاکم را به حساب گرایش به آمریکا واپوزیسیون مواجب بگیرش می گذارند .
ضیا

ایکاش گرایش به امپریالیسم امریکا داشتند.
امپریالیسم امریکا
مترقی تر و متمدن تر از روحانیت کثافت است.

اوپوزیسیون جنقوری
اگر بیسوادتر از جنقوریان نباشند
باسوادتر از جنقوریان هم نیستند.
ما با ۲۰ هزار نفر از اینها بحث کرده ایم و منتشر کرده ایم.
۹۹ درصد کلمات اینها با کاف شروع می شود.
تهوع توانگر کند فرد را



به کجا مهاجرت کرده اند؟
در فرنگستان که نمی توانند کار بکنند.
ما
به قندهار فرار کرده ایم
و همراه با سگ های هار قندهار
استخوان می خوریم و پراس می کنیم و کیف سگ می کنیم


به کجا مهاجرت کرده اند؟
در فرنگستان که نمی توانند کار بکنند.
ما
به قندهار فرار کرده ایم
و همراه با سگ های هار قندهار
استخوان می خوریم و پراس می کنیم و کیف سگ می کنیم



صدها هزار نفر از جوانان پولدار روسیه فرار کرده اند
فقط ۱۵ هزار نفر به آرژانتین رفته اند
آرژانتین
ویزا نمی خواهد.
آرژانتین پاس ارژانتینی ـ ارزان تینی می دهد.

نوزادان روس ها هم آرژانتینی محسوب می شوند.

تفو بر تو
ای چرخ گردون
تفو
ابر قدرتی که قبله امال و امید زحمتکشان جهان بود
به چه ذلتی کشانده شده است




فضلو میره پیش ریس خود و میگه:
این معاش را که شما برایم میدهید بسیار کم است، من دوازده اولاد دارم!
ریس میگه: این معاش که شما میگیرید بخاطر فعالیت در اداره است نه فعالیت در بستر خواب!

رئیس خر است
و
نمی داند که حریف دیر یا زود پیر خواهد شد و قادر به کار نخواهد بود.
به همین دلیل
کارفرما باید هزینه زندگی کارگران را هم در نظر گیرد تا بازتولید امکان پذیر گردد و جای پدر را پسر بگیرد و چرخ تولید به چرخش خود ادامه دهد.


خر نبود.
سمندی به نام براق بود.
پرواز و یا معراج حضرت محمد
نه معراج فیزیکی بلکه فکری بوده است


خشونت چیه؟
تفاوت اسلام با مسیحیت چیست؟

اسلام وم سیحیت
هر دو ایده ئولوژی جامعه برده داری اند.

دلیل سلحشوری اسلام
این است که اسلام فقط ایده ئولوژی نیست.

مسیحیت فقط ایده ئولوژی است.

اسلام دیالک تیکی از زیربنا و روبنای (ایده ئولوژی) فرماسیون برده داری است
حضرت محمد
دیالک تیکی از سردار و تئوریسین است.

حدس بزنید
دین سلحشور ضد نظام برده داری
کدام دین است؟



اوکراین خرابات شام


هی حزب کم و نیست یونان
این عخبار را می دانیم.
حزب کمونیست باید تحلیل مارکسیستی کند
مثلا
طبقه حاکمه طویله روسیه را نام ببرد.


هی مش ممد جفرزاده. حمید صفری تنها شخصیت باسواد در حزب توده بوده است. اگر واژه نامه اقتصاد سیاسی اش را داری بفرست تا ما منتشر کنیم تا خلایق بخوانند و باسواد شوند و ما برای امواتت صد پارس بلند بفرستیم



من بر این باورم که برای تحقق صلح جهانی نخست باید به صلح درونی رسید، کسانی که به طور طبیعی آرام و در صلح با خویش اند، قلب هایی گشوده تر به سوی دیگران دارند..... دالایی لاما

هی دالای لامای وارونه عندیش وارونه بین و اورنه نما
درون که مقدم بر برون نیست.
عکس که مقدم بر اصل نیست.

قضیه برعکس است.
برون مقدم بر درون است.
درون انعکاس برون است.
درون عکس است و برون اصل.

تصور تو از خر
نتیجه انعماس خر در آیینه ذهن تو ست.

صلح برونی مقدم بر صلح درونی است.

وقتی توپ ها می غرند
کسی نمی تواند آرامش فیزیکی داشته باشد
چه رسد به اینکه ارامش فکری داشته باشد

فیزیک مقدم بر فکر است.

معلق بزن تا جهان بینی ات تصحیح شود.
تنها ترفند حذف وارونگی هر جیزی
وارونه کردن آن چیز وارونه است


ارزشمندترین دارایی هر کس طرز فکر او ست.
حریف

طرز تفکر (و نه طرز فکر)
که
شخصی نیست تا جزو ثروت کسی باشد.
طرز تفکر
همیشه طبقاتی است.
ضمنا
طرز تفکر چیست؟



دزدان دو گانه برشت



اردوگاه سوسیالیستی که شکست خورده است.
کوبا و ویتنام و ج. خ. چین مانده اند که یک سر دارند و صد سودا.

بحث بر سر این است
که
دموکراسی تحت رهبری توده زحمتکش
صدهزار بار بهتر از دموکرااسی فرمال بورژوایی است
که به خلایق توهم داشتن آزادی و دموکراسی داده می شود.




من ـ زور از مفهوم معروف آزادی بیان چیست؟
آزادی بیان
زمانی موضوعیت و مفهومیت کسب میکند
که
سکنه کشور
اندیشه ای در کله
و
سخنی در چنته برای تبیین داشته باشند.
اما
وقتی جامعه، جنگل شده باشد،
یعنی
خلایق لیاقت تفکر نداشته باشند و اندیشه ای در کله نباشد،
سخن سنجیده برای بیان
حکم کیمیا خواهد داشت.
در این صورت
طبقه حاکمه
می تواند آزادی بیان را مثل پهن زیر دست و پای ستوران بریزد
تا
سیر دل زوزه کشند و عرعر کنند
جهان ما
جنگل شده است
و
بشریت
سلب آدمیت شده است.
ما در تهوع اورترین دوره به سر می بریم.



دموکراسی
یعنی توده فرمایی.
مفهوم دموکراسی را اما طبقه حاکمه امپریالیستی تحریف کرده است
و
به تعیین یکی از احزاب نوکر طبقه حاکمه از طریق انتخابات چه بسا مهندسی شده اطلاق می شود.
ما باید بین دموکراسی فرمال بورژوایی
و
دموکراسی محتوایی پرولتری و توده ای
تفاوت قائل شویم.
حکومت حزب توده
صدهزار بار دموکراتیک تر از دست به دست شدن حکومت میان دو و یا سه و یا هفت حزب طبقه حاکمه امپریالیستی و یا فئودالی ـ بورژوایی است.




کسب و کار اجامر طبقات حاکمه از هر نوع
جایگزین سازی تعریف چیزها، سیستم ها و نهادها، سازمان ها و احزاب و شخصیت ها
با تحریف آنها ست.
سپاه اسم دارد:
سپاه پاسداران عنگلاب اسلامی است.
یعنی جریانی فوندامنتالیستی ـ شیعی است
فوندامنتالیسم همشیره فاشیسم و اولیگارشیسم مثلا پوتینیسم است
تروریسم یکی از کردوکارهای این جریانات است.
آنتی سمیتیسم مشخصه دیگر آنها ست.
آنتی کمونیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی) و اوبسکرونیسم ( خر پروری) از مشخصات دیگر انها ست.
دبیر کل سوسیال ـ امپریالیسم باید فارسی بیاموزد و دایرة المعارف روشنگری بخواند تا هم عرشاد شود و هم خرشاد شود



سارا مار دینی
به عوض سخنرانی و سیاست ورزی و مباحثه و معامله و مبادله
به نسل جوان گوش بدهید.
نسل جوانی
که
تغییر می خواهد.
ضمنا به تازه واردین که نمی شناسید، خوشامد بگویید.

ماشاء الله بر سارا.
ما که سگان دربدر توده ایم
به حرف های بیش از بیست هزار جوان
چه رن و و چه نر
گوش داده ایم
و
حرف های شان تحلیل و منتشر کرده ایم.
تحت عناوین مختلف
مثلا
کلنجار ایده ئ<لوژیکی با همنوع.

۹۹ درصد حرف های نسل جوان
مربوط به بند تنبان است.
حتی بر زبان اوردن واژه ها و حرف های شان
شرم اور است.

نسل جوان
نسل بیشعوری است و تنها دغدغه ای که دارد
لهو و لعب و بوس و آغوش و لاس و لیس وسکس و مخلفات است.



البرن کامو
همیشه فراتر برو.
برای اینکه در انجا ست که تو حقیقت را پیدا میکنی.

هی مشد البرن
حقیقت چیست؟
حقیقت اگزیستانسیالیسم در بند تنبان است



چنینند علامگان در جهان:
خرافه ای را به مشقتی رد می کنند
تا
خرافه بدتر و باطل تری را اثبات کنند



اینشتین و نوبغ

اینشتین و نبوغ

هر کس
به نوبه خود
نابغه ای است.
ولی اگر تو ماهی ئی را بر اساس بالا رفتن از درخت بسنجی،
ماهی نابغه تا اخر عمر خود را خرفت و خر تصور خواهد کرد.

آره
ما هم گفته ایم
که طبقه بندی بشریت به دانا و نادان
نشانه بارز نادانی است

فقط اینها که نیستند
جهان
جنگل شده است.
وقتی عقل پا به فرار بگذارد
غول غریزه
یعنی خور و خواب و جنایت و شهوت
یکه تاز میادین جهان می شود.
همین فوندامنتالیسم و یا خمینیسم و داعشیسم و امپریالیسم وفاشیسم و اولیگارشیسم ویا پوتینیسم
جریانات خردستیز خریت گستر اند.




رزومه چیه استاد دانش کاه؟
دلیل نپوشاندن صورت خود
عنقلابی نمایی خویش است.
نویع سرمایه گذاری برای فردا و پس فردا ست.
۹۹ درصد عنقلابیون در سامان بی سامان ما
عیاش اند و قصد دختربازی و یا عنتربازی دارند.
تنها اصالتی که سکنه عیران دارند
چه جزو طبقه حاکمه باشند و چه ضد طبقه حاکمه
همین عیاشی است.
برای رسیدن به قبله امای
یعنی بوس و لاس و لیس وسکس و مخلفات
این جماعت از روی جنازه خویش می گذرند.




میهن و میهن پرستی را باید از نو یعنی از منظر و موضع پرولتاریا معنی کرد.
پرولتاریا تا زمانی که به قبضه قدرت نایل نیامده و به طبقه حاکمه مبدل نشده،
میهن ندارد
و
میهن پرستی اش نشانه خریتش است.
به معنی پرستش میهن طبقه حاکمه انگل و استثمارگر است که دشمن آشتی ناپذیر پرولتاریا است.
دزدها (لومپن پرولتاریا) و مافیا
همدست طبقات حاکمه انگل و استثمارگر اند و هر دو دشمنان توده زحمتکش اند.
مثال:
قدرت سیاسی در ژاپن امپریالیستی (و بقیه طوایل طبقاتی)
فیفتی فیفتی میان دولت طبقه حاکمه و مافیا تقسیم شده است.
خیلی ها در ژاپن امپریالیستی
انگشت کامل ندارند
قطع انگشت از سنت های مافیای ژاپن است.


تحریک نران
من - زور؟
زنان هم از دیدن خیلی از نران تحریک می شوند.
چه باید بکنند؟
به حضرتعالی تلفن بزنند که
نران تو دل برو ر را امر به معروف و نهی از منکر کنی؟
مگر خلایق ماشین شهوت اند که کسب و کاری جز تحریک نداشته باشند؟



اگر آدم دوستی داشته باشد
نیازی به ترس از چیزی نخواهد داشت.
فرنگی

هی فرنگی
اولا
دوست داریم تا دوست.
ثانیا
ترس داریم تا ترس
مثال
اگر کسی صدهزار دوست هم داشته باشد
باز هم از زلزله و طاعون و کرونا ترس خواهد داشت.
مگر
کرونا را تجربه نکردی؟
ترسناک ترین افراد
دوستان هر کس بوده اند.



ویرایش:

بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست

از سعدی هم نیست.
از فردوسی است


آنارشیسم
ایده ئولوژی خرده مالکان بوده.
سمتگیری نظری و سیاسی آنارشیست ها نه شرقی نه غربی (ضد پرولتری و ضد بورژوایی) بوده است.
هم
مخالف سرمایه داری بوده اند و هم مخالف سوسیالیسم.
از این رو به بمب، توطئه، ترور، شبیخون دست میزدند
نماینده آنارشیسم در ایران مجاهدین و فدائیان خلق بوده



ساواک به دستور شاه
جناح مارکسیستی حزب توده
را
که امده بودند تا از انقلاب سفید دفاع کنند.
و
سفارت شاه در خارج
برگ امان به اشان داده بود
اعدام کرد.
در روزنامه ها در ان زمان نوشتند.
قبادی و یاران.
ساواک آنها را بر سر دو راهی زیر قرار داد:
یا پشت کردن به حزب توده
و
یا اعدام.

و
آنها به حزب شان پشت نکردند و اعدام شدند.

گر چنین خون می رود از گرده ام
دشنه دشنام دشمن خورده ام



ما به مبادی آداب طبقات حاکمه انگل پارس می کنیم.
ما سگان هار قندهاریم.
سگان که ادب ندارند

نه.
ذلت توده ای
ذاتی جوامع طبقاتی است
و
ربطی به فرم کاپیتایسم ندارد.
طبقه حاکمه امپریالیستی
برای خر پروری از مفاهیم من در اوردی از قبیل گلوبالیزاسیون و نئولیبرالیسم و غیره بهره برمی گیرد.
بدین طریق
طرز تفکر رادیکال و انقلابی (مارکسیستی)
تعطیل و تخطئه می شود.
عوامفریبان با واژه های مد روز از این قبیل
هارت و پورت راه می اندازند تا از در عقب کاپیتالیسم را به اب زمزم بشویند و تطهیر کنند



این نظام هم منتخب مردم بوده است
که براساس میزان دانش گ دیدگاههایی که داشته اند، انتخاب کرده اند.
ناصر پاکنژاد

عجب خیالات و تصورات و توهماتی

مگر
مردم آلمان
هیتلر را انتخاب نکردند؟
میزان دانش سکنه آلمان
در سطح جهانی رشگ انگیز بود.
آلمان پرورشگاه عالی ترین فلاسفه از کانت و فیشته و هگل و فویرباخ تا مارکس و انگلس و غیره بوده است.
مگر همین ترامپ و پوتین و بوش و وحوش و سارکوزی و برلسکونی و غیره را مردم انتخاب نمی کنند؟
«براساس میزان دانش گ دیدگاههایی که دارند»
انتخاب می کنند؟



پیشنهاد بدی نیست.
در خیلی از کشورهای مافیا زده
مقاومت های توده ای از این قبیل
توسط سکنه کشور صورت گرفته اند.
چرا مسخره می کنید؟
خود شما مگر کیستید؟
چه پیشنهاد بهتری دارید؟
تشکیل خانه های تیمی
بمبگذاری
و ترور ملاها و پاسدارها؟

در جن قوری اسلامی
و خاورمیانه
به استثنای اسرائیل
اصلا ملت وجود ندارد.
دلیلش چیست؟
ضمنا ما جزو بی تبارانیم.
تبار پرولتاریا به بردگان و رعایا می رسد

علاوه بر این کدام کتاب ها را بخوانیم و شق القمر کنیم؟
مثلا خود شما کدام کتاب ها را خوانده اید؟


شکسپیر و سرگذشت



تفکر یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست.
کانت

آنارشیسم و انقلاب و دیگر مفاهیم فلسفی
در
گوگول موگول
تحریف می شوند و به درد خر پروری می خورند.

تعریف علمی این مفاهیم
را
فلاسفه پرولتاریا عرضه کرده اند
و
ما ترجمه کرده ایم تا خلایق بخوانند و بدانند.
شما
و نه فقط شما
حتی فرنگی ها
بیگانه با تعریف علمی مفاهیمید.
به همین دلیل درک حرف همدیگر
مشکل و محال می گردد.


بهائیان برای فوندامنتالیسم شیعی
شبیه یهودیان برای فاشیسم آلمانی است.

اگر که حاصل بودن، تحمل ستم است
هزار مرتبه، بهتر از آن، نبودن ما

نتیجه حیات ما ستمکشی است
و
بهتر از ستمکشی مرگ ما ست.

مرادازآمدن مادراین جهان شادی است
وساده زیستن،اززندگی،سرودن ما

هدف از وجود ما در جهان
شادی و ساده زیستن و شعر گفتن است.

چرا و به چه دلیل شاعر به این نتیجه می رسد؟



نسکار
مردان
فقط وارثین جهانند.
زنان اما زایندگان جهانند.
اگر زنان قادر به زایش جهان باشند
پس باید قادر به رانش جهان هم باشند.

هی مش نسکار
به لحاظ زاد و لد (تولید مثل)
زنان و نران فرقی با نباتات و جانوران ندارند.

ضمنا
بدون شرکت اکتیو نران
چه در عالم نباتات و چه در عالم جانوران
جوانه و پیله و جوجه و بیضه و توله و فرزندی زاده نمی شود.

کی گفته که زنان زایندگان جهانند؟

سازندگان (و نه زایندگان) جهان و جامعه و تاریخ
زحمتکشانند
هم زنان جزو و عضو زحمتکشان اند و هم نران.

اداره جامعه و جهان
طبقاتی است و نه جنسیتی.

مارکسیسم بیاموز تا فهمت بالا رود و رستگار شوی


آره.
همه که مثل مش لیوال
علامه نیستند
مثلا
مش ماکسیم گورکی
چون نمی دانست که با فکر خود میتوان بر رماتیسم غالب امد
مرتب می رفت ایتالیا تا حمام آفتاب بگیرد.
مش چخوف و مش کافکا
که سل داشتند
مردند
اگز می دانستند که با فکر خود میتوان بر سل و جذام و طاعون غالب امد،
زنده می ماندند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر