۱۴۰۱ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

شعری از سعید‌ی سیرجانی با تفسیرکی دلیجانی (۲)

 
 

خدا ناشناس
 سعید‌ی سیرجانی

 


خدائی که با شهپر جبرئیل
کند شهر آباد را زیرو رو


خدائی که در کام دریای نیل
برد لشکر بیکرانی فرو

(هی شاعر،

این 

اولا 

برای اثبات قدر قدرتی خدا ست که انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اعضای طبقات حاکمه است.

هدف ترساندن توده از قدرت طبقات حاکمه است.

شبیه رجز خوانی پهلوانان است.

این 

ثانیا

توضیح پدیده های طبیعی و جامعتی

به مدد قوای ماورای طبیعی و ماورای جامعتی.

مثلا

شهپر جبرئیل.) 


خدائی که بی مزد و مدح و ثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز


خدا نیست 

بیچاره، 

ورنه چرا
به مدح و ثنای تو دارد نیاز!

(هی شاعر،

واداشتن کسی به کاسه لیسی و پاچه خواری به طمع برآورده شدن آرزویش،

انعکاس آسمانی واداشتن بنده و کنیز و غلامی به تضرع و التماس و زاری برای نجات از مرگ و گرسنگی و برهنگی و آوارگی است.

خدا

عکس

است.

عکس اصلی به نام طبقات حاکمه است.

واداشتن بنده و کنیز و غلام به مدح و ثنا

به معنی شکستن غرور و سربلندی و فردیت و شخصیت و آدمیت او 

برای تبدیلش به برده فرمانبر است.

این چیزها

فوت و فن پداگوژیکی (رسم و روش و روال تربیتی) اند.

شاعری در شیراز

همین پدیده را به زیور شعر کشیده است:

تو

 بندگی 

چو گدایان

به شرط مزد، مکن

که

خواجه خود، روش بنده پروری داند.)

 

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر