۱۴۰۱ اسفند ۱۴, یکشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۳۷)

    

میم حجری

از كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
 
ث
انواع شناخت
ادامه
 
علم 
مانند هر شناخت ديگر 
در جريان زمان، به تناسب نيازمندي‌هاي انسان دگرگون مي شود 
و
 بر اثر افزايش تجارب نسل ها، 
پيوسته دقت و وسعت بيشتري مي‌يابد. 
 
پس 
علم
 نوعي شناخت نسبي يا متغير است.


علم

در اثر افزایش تجارب نسل ها دقت و وسعت بیشتری کسب می کند.

 آریانپور

از این حقیقت امر

نتیجه می گیرد 

که

علم شناختی متغیر و نسبی است.


آریانپور 

قطبی از اقطاب دیالک تیکی را می بیند و قطب دیگر را فراموش می کند.
نسبیت را می بیند و مطلقیت را نمی بیند.
یعنی
دیالک تیک نسبی و مطلق 
را
نمی شناسد.
تغییر را می بیند و ثبات را نمی بیند.
یعنی 
دیالک تیک حرکت و سکون و تغییر و ثبات
را
نمی شناسد. 
 
علم در تئوری شناخت آریانپور 
فقط حاوی جنبه های نسبی و متغیر است.
چنین علمی نمی تواند وجود داشته باشد.
حقیقت
دیالک تیکی از نسبی و مطلق، متغیر و ثابت است.
اگر
علم نسبی و متغیر باشد،
لال و محال و خیال خواهد بود.
 
۲
اما شناسايي علمي در عمل بر واقعيت منطبق مي‌شود. 
پس در عين نسبي بودن، 
حقيقي و معتبر و مطلق است. 
 

آریانپور 

در این جمله

دیالک تیک تئوری و پراتیک

را

به

شکل دیالک تیک شناخت علمی و پیاده کردن عملی بسط و تعمیم می دهد.

ولی

این دیالک تیک را وارونه می سازد.

نقش تعیین کننده

در 

دیالک تیک پراتیک و تئوری 

از آن پراتیک است.

آریانپور  

 اما شناخت علمی (تئوری) را مقدم بر کردوکار عملی می پندارد.

علم

در 

روند عمل و در اثر عمل پدید آمده است.

دیالک تیک علم و عمل

از 

دیرآشناترین دیالک تیک ها ست.

مذهبی جماعت

هم

با آن آشنا هستند.

ولی

علم و عمل 

را

تحریف می کنند:

 عبادت و شکر و فقه 

را

علم،

 فقیه

را

عالم

و

احسان و انفاق و خمس و زکات و حج و جهاد و غیره

را

عمل

می پندارند.

۳

اما شناسايي علمي در عمل بر واقعيت منطبق مي‌شود. 
پس در عين نسبي بودن، 
حقيقي و معتبر و مطلق است.

 فرمولبندی آریانپور دقیق و درست نیست:


 شناخت علمی 

در 

عمل

 بر واقعیت عینی منطق نمی شود.

شناخت علمی و خرافی

به

محک عمل زده می شود.

مثال:

شناخت شیمیایی بر آن است که آب از ترکیب دو اتم هیدروژن با یک اتم اکسیژن تشکیل یافته است.

برای کشف حقیقت این ادعا،

یک مولکول گاز هیدروژن را با نیم مولکول گاز اکسیژن قاطی می کنیم و با تشکیل یک مولکول آب به صحت آن (به حقیقت آن) پی می بریم.

پراتیک

هم

زادگاه تئوری

است

و

هم

محک عینی برای تعیین حقیقت و صحت آن است.

 

۴

اما شناسايي علمي در عمل بر واقعيت منطبق مي‌شود. 
پس در عين نسبي بودن، 
حقيقي و معتبر و مطلق است.

نتیجه گیری آریانپور اما چیز دیگری است که ما کشف و افشا کرده ایم:

علم

هم

نسبی 

است 

و 

هم

مطلق.

به زبان مارکس

علم

دیالک تیکی از نسبی و مطلق است.

 

۵

به بيان ديگر، 
علم تا آن درجه كه در عمل با واقعيت تطبيق مي‌كند، 
مطلق است.
  
فرمولبندی این جمله   او هم نادرست و نادقیق است:
اگر علم از کوره عمل و یا تجربه سربلند بیرون آید،
حقیقی است.
در غیر این صورت، باطل است.
 
حافظ هم می داند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر چه در ان غش باشد.
 

آریانپور
به عوض حقیقی، مطلق را می گذارد.
 
 ۶
علم و عمل لازم و ملزوم‌اند.


علم و عمل رابطه دیالک تیکی با هم دارند.

لازم و ملزوم چیست؟

 ۷

مقتضيات عملي متغير حيات همواره انسان را به شناخت‌هاي جديد مي‌كشانند، 
و 
شناخت‌هاي جديد 
سبب دگرگوني مقتضيات عملي مي‌شوند .
 

آریانپور بالاخره به زبان غیر فلسفی

به دیالک تیک اندیشه و عمل اعتراف می کند.


پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر