تحلیلی
از
۵
بدین ترفند،
هم
نسبیتی در جبر قدر قدرت جاری می شود
و
هم
فاعلیت (سوبژکتیویته) انسانی در قبال جبر کور
تحقق می یابد.
سیاوش
در هر صورت
از قول حکیم طوس
خصلت مقدر و مطلق تراژدی را نفی می کند
و
گشتاوری از اختیار و داوطلبی
در آن جاری می سازد:
بستن مهره به بازو به معنی آمادگی خود خواسته به نبرد و عملا پیش شرط قرار دادن درگیری با پدر و هر کس دیگر و گشودن در بلا به روی خویش بوده است.
۶
و در نخست
باید که راز فاجعه در سنگ سرخ جست
تصور ما این است
که
سیاوش در سراسر تراژدی مهره سرخ،
تراژدی خود و همگنان خود
را
نیز به تبیین می نشیند.
پذیرش سنگ سرخ در تصور سیاوش
می تواند گزینش راه پرولتاریا باشد.
به معنی
به دوش کشیدن داوطلبانه ی پرچم سرخ سوسیالیسم باشد.
در این مورد نیز دیالک تیک جبر و اختیار در کار است:
مبارزه طبقاتی به توده تحمیل می شود و توده داوطلبانه زره رزم در بر می کند و وارد میدان مقاومت و مبارزه با خصم به مراتب قوی تر می شود.
به همین دلیل
باید
راز فاجعه
را،
راز از دست دادن عزیزان بی جانشین کیمیا واره
را،
راز دیدن چهره تکیده و زجر دیده مادران و خواهران و پدران و برادران خویش
را،
راز آوارگی، دربدری، تحقیر و ذلت مادی و فکری
را
در سنگ سرخ جست
که
داوطلبانه به بازوی توده بسته می شود:
دیالک تیک مبارزه طبقاتی همین است.
دیالک تیک جبر رزم و پذیرش داوطلبانه و آگاهانه رزم (اختیار)
همین است.
صحت این استنباط ما در ادامه شعر آشکار خواهد شد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر