میم حجری
از كتاب «زمينه جامعهشناسي»
مقدمه اول
شناخت
مقدمه اول
شناخت
ادامه
ت
ملاك شناخت:
حقيقت
براي سنجش شناخت از ديرگاه ميزان يا ملاكي به كار
برده اند.
اين ملاك
كه
حقيقت (truth)
نام گرفته است،
تطابــق شناخــت است
با هستـي يا واقعيت (reality).
شناختي كه موافق نظام هستي باشد،
در خور صفت
«حقيقي» است،
و
معرفتي كه از واقعيت به دور باشد،
شناخت «سقيم» يا دور از
حقيقت است.
بنابراين
حقيقت يكي از صفات يا كيفيات شناخت
است.
۱
حقيقت
آریانپور فراموش می کند که هستی علاوه بر طبیعت و جامعه (واقعیت عینی)،
تطابــق شناخــت است
با هستـي يا واقعيت (reality).
این تعریف آریانپور از مفهوم فلسفی حقیقت،
قابل تأمل است.
در تئوری شناخت آریانپور
حقیقت یعنی تطابق شناخت بشری با واقعیت عینی.
آریانپور
در این جمله
دیالک تیک ماده و روح
(وجود و شعور)
را
به شکل دیالک تیک واقعیت و حقیقت بسط و تعمیم می دهد.
این در کشور ما قابل ستایش است.
ایراد این جمله آریانپور این است
که
در آن، دیالک تیک واقعیت و حقیقت، جای خود را به تطابق واقعیت و حقیقت می دهد.
بدین طریق
عینیت حقیقت فراموش می شود.
حقیقت
به چیزی سوبژکتیو (ذهنی، فردی) تقلیل می یابد.
لنین در چالش نظری با ایده ئولوگ های امپریالیسم در اثرش تحت عنوان «امپیریوکریتیسیسم»
همین عینیت حقیقت را مورد مدافعه مؤکد قرار می دهد.
عینیت حقیقت
از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.
با انکار عینیت حقیقت،
فاتحه ای بر وحدانیت حقیقت، خوانده می شود.
در این صورت، ادعا می شود که به تعداد سکنه کره زمین،
حقیقت وجود دارد.
هر کس حقیقت خاص خود را دارد.
امپریالیسم ژاپن برای انکار عینیت حقیقت
فیلمی به نام حقیقت ساخته است که به دلیل اهمیت ایده ئولوژیکی اش،
هالی وود
با هنرپیشه های معروفش بازتولیدش کرده است.
۲
حقيقت
تطابــق شناخــت است
با هستـي يا واقعيت (reality).
ایراد دیگر تئوری شناخت آریانپور در این جمله
گذاشتن علامت تساوی میان هستی و واقعیت عینی است.
آریانپور فراموش می کند که هستی علاوه بر طبیعت و جامعه (واقعیت عینی)،
دربرگیرنده تفکر هم است.
۳
نادیده گرفتن دیالک تیک واقعیت و حقیقت (وجود و شعور)
به
تعریف آریانپور از حقیقت
عرفانیت چشمگیری می بخشد:
آریانپور
با
دم زدن از تطابق واقعیت و حقیقت،
عینا و عملا
به وحدت ماده و روح (وجود و شعور، واقعیت و حقیقت) می رسد.
به فرمی از اصالت وجود عرفان می رسد.
بدین طریق
تضاد دیالک تیکی میان واقعیت و حقیقت
فراموش می شود.
واقعیت عینی
چیزی لایتناهی و مطلق است.
شناخت بشری
اما
چیزی محدود و نسبی است.
تطابق میان واقعیت عینی و حقیقت فقط در بی نهایت امکان پذیر است.
یعنی
امکان ناپذیر است.
بشر فقط میتواند به حقیقت مطلق نزدیک و نزدیکتر شود، ولی نمی تواند بدان برسد.
۴
آریانپور
ضمنا
دیالک تیک حقیقت نسبی و حقیقت مطلق
را
نادیده می گیرد.
در نتیجه به ابتذال شناخت واقعیت عینی و کشف حقیقت دامن می زند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر