شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت دهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش دوم
۱
بنالید درویشی از ضعف حال
بر تندروئی، خداوند مال
بفرمود کوته نظر تا غلام
براندش به خواری و زجر تمام
نه دینار دادش سیه دل، نه دانگ
بر او زد به سر باری از طیر بانگ
معنی تحت اللفظی:
گدایی درمانده از ثرومند بدخویی
پشیزی خواست.
ثروتمند بدخو به غلامش دستور داد تا گدا را بزند و براند.
نه تنها پشیزی به او نداد، بلکه ضمنا بر سرش داد زد.
سعدی
در این شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک خداوند مال و درویش بسط و تعمیم می دهد و طبق معمول برای نجات توده (درویش) از ضعف حال
راهی جز گدائی نشانش نمی دهد.
جامعه ایدئال سعدی،
به دو طبقه انگل و طفیلی تقسیم می شود:
خداوند مال انگل که با تولید سر و کاری ندارد
و
گدای انگل که مصرف کننده محض است و جائی در تولید اجتماعی اشغال نمی کند.
سعدی برای معرفی صاحب خانه
دیالک تیک پدیده و ماهیت (نمود و بود)
را
به شکل دیالک تیک تندروئی و توانگری بسط و تعمیم می دهد.
سعدی بدین طریق طبقه حاکمه (خداوندان مال) را بر اساس یک معیار اخلاقی به دو دسته تقسیم می کند:
خوشرو
و
ترشرو (بد اخلاق).
صفت «خوشرو و تند رو» را سعدی، همانند مقوله «خوی» به عنوان ماهیت انسانها به کار می برد.
هرگز کسی همانند سعدی و به اندازه سعدی
دیالک تیک عینی هستی
را
در کلام سرشته به شعور و شور خود
منعکس نکرده است.
توسعه و تعمیم دیالک تیک چیزها، پدیده ها و سیستم ها (انسانها)
کسب و کار اصلی سعدی است.
خداوند مال گدا را مورد سرزنش قرار می دهد و از در می راند.
ما اکنون با پدیده اجتماعی جدیدی در جامعه فئودالی روبرو می شویم:
با خداوند مال طراز نوینی، که گدائی را برای اشرف مخلوقات ننگ می شمارد.
سعدی
در این شعر،
خداوند مال
را
با صفت «کوته نظر» تحقیر می کند و دلیل کوته نظری او را در «راندن گدا به خواری و زجر از در» می داند.
اگر او به گدا چیزی برای خوردن می داد،
سعدی او را با صفات «روشن ضمیر»، «دور اندیش»، «روشندل» و امثالهم تجلیل می کرد.
اینجا تئوری شناخت سعدی نیز خودنمائی می کند:
سعدی
چیزها، پدیده ها و سیستم ها
را
نه با توجه به خود آنها،
نه به طور اوبژکتیو،
نه بطور عینی،
بلکه به طور سوبژکتیو، بطور ذهنی، براساس شیوه رفتار و گفتار معینی در لحظه معینی
تعریف می کند.
خواننده نمی تواند به ماهیت خداوند مال پی ببرد.
تنها چیزی که خواننده از او می داند، توانگر بودن او ست.
اما در جامعه سعدی توانگر می تواند هم به طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار تعلق داشته باشد
و
هم به طبقه متوسط نوخاسته، مثلا تجار.
سعدی هنوز او را به نام نمی خواند.
او اول باید خداوند مال تند روی کوته نظر سیاهدل را در نظر خواننده بی اعتبار و رسوا کند و به موقع پایگاه طبقاتی او را بر زبان راند.
سعدی
در این شعر،
آنتی هیروی (قهرمان منفی) خود را بیشتر توصیف می کند و صفات دیگری از قبیل «خست»، «سیه دلی» و «طیاری» را نیز به او نسبت می دهد.
خداوند مال تندرو
مخالف احسان و گدائی است.
احسان در دیالک تیک داد حقیقی و ستد مجازی تحقق می یابد.
گدائی موتور اصلی احسان است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر