۱۴۰۱ دی ۲۴, شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۳۹)

     

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیست و سوم 

نیازمندی طبقه کارگر به صلح

 

۱

تشکیل امپریالیسم

 

انگلس

به ویژه در کار روی جلد سوم «کاپیتال»،

تغییرات حاصله در اقتصاد سرمایه داری در زمان خود

را

 با دقت وافر دنبال می کند.

 

انگلس

نه فقط در نگارش تبصره ها و مکملات بر آثار مارکس، بلکه در سلسله ای از آثار و نوشتجات دیگر

به

تکمیل اقتصاد سیاسی طبقه کارگر

می پردازد.

 

مشاهدات انگلس از چه قرار بوده اند؟

 

 انگلس

هم در حوزه تولید و هم در حوزه مبادله

متوجه تمرکز و تراکم رشد یابنده سرمایه می شود.

 

«تولید توسط کارخانجات و شرکت های منفرد

رفته رفته

حالت استثنایی به خود می گیرد.

 

تولید کاپیتالیستی با شرکت سهامی

دیگر

نه تولید خصوصی، بلکه تولید برای محاسبه جامعتی گشته خیلی ها ست.

 

وقتی ما از شرکت های سهامی به تراست ها می گذریم،

که کل رشته های صنعتی را تحت سلطه خود قرار می دهند و مونوپولیزه می سازند (انحصاری می کنند)،

در اینجا

نه فقط فاتحه ای بر تولید خصوصی، بلکه علاوه بر آن بر بی برنامگی خوانده می شود.»

 (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۲، ص ۲۳۱   - ۲۳۲)

 

بی برنامگی

در هر حال در تراست.

اگرچه آنارشی در تولید نقش تعیین کننده بازی می کند.

 

پراتیک کاپیتالیستی

تا همین امروز

ثابت کرده است

که

کاپیتالیسم  و کاپیتایلسم انحصاری ـ دولتی

قادر به پلان بندی کلی روندهای جامعتی و اقتصادی نیست.

 

 

 انگلس

در تشکیل انحصارات

به

کشف گرایش توسعه کاپیتالیسم در اواخر قرن نوزدهم نایل می آید.

 

 انگلس

این جامعتی گشتن عالی تولید

را

کیفیت جدیدی در تدارک مادی سوسیالیسم می نامد.

 

(پلان بندی و برنامه ریزی در جامعه امپریالیستی

برای خود جا باز می کند.

پلان بندی و برنامه ریزی ئی که خاص سوسایلیسم است.

این چیزی جز رشد نطفه های سوسیالیسم در بطن کاپیتالیسم نیست.

مترجم)


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر