میم حجری
احسان طبری
" شکنجه و امید"
مورّخِ رُمی تیتوس لیویوس، در بخش پنجم کتاب تاریخ خود
از جریان سیطره یافتنِ رُمیان بر "گُل" حکایت میکند.
در آن روزگار
یکی از رسوم
در رُم ِ باستان
برای خریدن آزادیِ خویش آن بود که
فاتح در جنگ
شمشیر سنگین خود را در کفهی ترازو میافکند
و
مغلوب شائق ( خواهان ) آزادی
میبایست
به وزن آن شمشیر،
طلا در کفهی دیگر بریزد.
.
وقتی برنوس سردار "گُل" پس از شکست از رُمیها
شمشیر آهنین و سنگین فاتح را در کفه دید،
گفت:
وای بر مغلوب!
.
در این تاریخ "توازن نیروها"، تا نیروی نو و انقلابی،
خود
را
در نَبَرد نامساوی و مشکوک، بهتدریج به قدرتی بدل کند،
میبایست بارها باج شکست خود را بدهد
و بانگ "وای بر مغلوب" برآوَرَد.
.
ولی ...
حق با این سخن حافظ است،
بدان مضمون که ما معاصران آن را درک میکنیم:
چون دور جهان یکسره بر مَنهَج عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرَد راه به منزل
چون دور جهان یکسره بر مَنهَج عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرَد راه به منزل
حافظ
معنی تحت اللفظی:
جهان در راه روشن عدل سیر می کند.
بنابرین
ظالم عاقبت به خیر نخواهد بود.
آره.
حافظ شاعری خردستیز و خر پرور بوده است.
به همین دلیل
فریدریش نیچه
کثیف ترین فیلسوف فاشیسم و امپریالیسم
شیفته حافظ بوده است
و
برای حافظ شعری سروده است و قربان ـ صدقه اش رفته است.
خوش به حال طبری که دیگر نیست تا ببیند که جهان نه بر منهج عدل
بلکه در راه سقوط به قهقرای توحش است.
جای ولادیمیر لنین
را
لاشخور خونریز قسی القلب فاشیستی به نام ولادیمیر پوتین گرفته است
که سودای تبدیل روسیه به شیلی پینوچه را در سر دارد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر