۱۴۰۱ آبان ۱۳, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۵۷۳)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۴ ـ ۵۵)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

چو بینی دعاگوی دولت هزار

خداوند را شکر نعمت گزار

که چشم از تو دارند مردم بسی

نه تو چشم داری به دست کسی

 

معنی تحت اللفظی:

اگر می بینی که مردم منتکش تو هستند،

خدا را شکر کن که قضیه برعکس نیست

و

تو

منتکش کسی نیستی.

 

سعدی

 در این دو بیت شعر،

 دیالک تیک توانگر و گدا

را

به

شکل دیالک تیک احسان توانگر و سپاس گدا

بسط و تعمیم می دهد.

ولی چون منشاء ثروت توانگر، الهی است،

از توانگر می خواهد که بسان گدا، سپاسگزار خدا باشد.

 

یعنی

دیالک تیک احسان توانگر و سپاس گدا

را

 در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن را دیالک تیک نعمت الهی و سپاس توانگر می نامد.  

 

سعدی

در جریان این بندبازی های فکری ظریف

برای فقر و ثروت،

 منشاء الهی و خرافی می تراشد و منشاء واقعی آندو را از نظرها پنهان می سازد.

 

جاه و مقام و ملک و مال

اما

نه مائده آسمانی ـ الهی، بلکه ثمره قلدری، آدمکشی، ستم و استثمار دیگران است.

 

اگر سعدی حکیم صادقی می بود،

 می بایستی در حکم خود به جای خداوند،

 توده مولد و زحمتکش را به کار برد.

 

ثروت انباشت شده در دست گروهی انگشت شمار

 نتیجه غصب قلدرمنشانه اموال و نیروی کار توده مولد و زحمتکش است، نه هدیه الهی.

 

زهری که در چنین احکامی پنهان شده و با چیره دستی خارق العاده ای به ضمیر خواننده تزریق می شود، وارونه سازی و تحریف حقایق نام دارد.

 

در تئوری فقر و ثروت سعدی،

ثروت توانگر خدادادی است و نه نتیجه غارت حاصل زحمت توده مولد و زحمتکش.

 

خدای واقعی که ثروت جامعه را و ثروت توانگران را تولید می کند، نه در آسمانها، بلکه در زمین در کار عرقریز است.

سعدی

ثمره زحمت طاقتسوز توده مولد و زحمتکش

 را

در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن

 را

مائده آسمانی، رحمت و نعمت الهی نام می دهد.

 

بعد همین حقیقت وارونه را به عنوان حقیقت اصیل به خورد توده مولد و زحمتکش می دهد و شعورش را مسموم و مختل می سازد.

 

سعدی

 در نهایت معصومیت و بیطرفی

کاری جز تحریف و وارونه سازی حقایق ندارد.

 

اولا

این طبقه به اصطلاح «توانگر» است که چشم به دست توده مولد و زحمتکش دارد و حاصل دسترنج آن را به طرق مختلف، مستقیم و غیرمستقیم، غصب و غارت می کند و نه برعکس.

 

ثانیا

 بی خانمانانی که اکنون «چشم رحمت از توانگر» دارند، خود صاحبان واقعی ثروت توانگران اند.

جنایت فکری دیگری که سعدی مکرر و مرتب مرتکب می شود،

طبیعی جلوه دادن چیزی است که مصنوعی است.

 

سعدی

جامعه ای را «که چشم از تو(انگل) دارند مردم بسی»، به مثابه جامعه ای عادی، معقول، مقبول و طبیعی جلوه گر می سازد.

 

او مثل رمالی، دیالک تیک استثناء و قاعده را وارونه می سازد و استثناء را به مثابه قاعده به خورد خواننده می دهد.

جامعه طبقاتی

نه قاعده، بلکه استثناء است،

نه طبیعی، خدا خواسته، عادی، معقول و مقبول، بلکه مصنوعی، بشر خواسته، غیرعادی و نامعقول است

 و

 باید به همان دلیل عینی که پدید آمده،

به همان دلیل عینی هم از بین برود.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر