۱۴۰۱ آبان ۶, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ب) بیگانگی (الیناسیون، از خودبیگانگی) (۹) (بخش آخر)

 

پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور

برگردان

شین میم شین

 

۲۸

·    اما اشتباه بزرگی خواهد بود اگر کسی به دلیل این که دشمنان بورژوائی و رویزیونیستی مارکسیسم ـ لنینیسم مفهوم بیگانگی را برای به گور سپردن جهان بینی علمی و نظام اجتماعی سوسیالیستی مورد سوء استفاده قرار می دهند، مسئله بیگانگی را به مثابه کودک نامشروع مارکسیسم ممنوع کند. 

 

۲۹

·    عدم انتشار به اندازه کافی دفاتر اقتصادی ـ فلسفی به دلیل تنگ نظری دگماتیکی در چند سال پیش کار را برای دشمنان مارکسیسم ـ لنینیسم در بازیچه قرار دادن مفهوم بیگانگی آسانتر کرد.

 

۳۰

·    مارکس با توضیح پدیده اجتماعی ئی به کمک مفهوم بیگانگی انگشت بر زخم نظام بورژوائی ـ کاپیتالیستی می نهد.

 

۳۱

·    پدیده بیگانگی با توسعه بعدی کاپیتالیسم، به ویژه با گذار آن به امپریالیسم و تشکیل سرمایه داری انحصاری ـ دولتی قوت می یابد.

 

۳۲

·    بررسی پدیده بیگانگی بخش لاینفک کلیه آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را تشکیل می دهد.

·    صرفنظر از این که آنها مفهوم بیگانگی را به کار می برند و یا نه.

 

۳۳

·    اشتباه خواهد بود، اگر کسی ادعا کند که مارکس در دوره آغازین کار خویش مفهوم بیگانگی را به طور استثنائی مورد استفاده قرار داده است و در آثار دیگرش، بعد از ایدئولوژی آلمانی، استفاده از آن را به دلایل سنجیده (صوری و محتوائی) عمدتا مورد صرفنظر قرار داده، با عدم استفاده از مفهوم بیگانگی مسئله ای را که شالوده آن را تشکیل می دهد، از نظر دور داشته است.

 

۳۴

·    نگاهی مختصربه طرح هائی در نقد اقتصاد سیاسی، سرمایه و همچنین آنتی دورینگ انگلس بطلان این نظر را اثبات می کند.

 

۳۵

·    این یکی از معارف بزرگ مارکس بوده که در آثار اولیه اش پدیده مورد وصف به کمک مفهوم بیگانگی را، (این واقعیت امر را که فراورده های حاصل از کردوکار مادی و فکری انسانها به مثابه قوای بیگانه و سلطه گر در مقابلشان قد علم می کنند و به صورت سرنوشتی گریزناپذیر جلوه گر می شوند)، به مثابه پدیده ای مختص ماهیت سرمایه داری بشناسد و به کشف مبانی مادی آن نایل آید که ضمنا نقطه آغازین مارکس نه بیگانگی به طور کلی، بلکه بیگانگی به مثابه کار بیگانه شده بوده است.

 

۳۶

·    مارکس بر خلاف ایده ئولوگ های بورژوائی قبل و بعد از او، این پدیده را به مثابه پدیده ای تاریخی شده و فنا شونده با مرگ سرمایه داری مطرح می سازد که خود یکی دیگر از معارف بزرگ او بوده است.

 

۳۷

·    پیش شرط غلبه بر این پدیده ی متعلق به ماهیت سرمایه داری را او در تحول مناسبات سرمایه داری می بیند.

·    یعنی در انقلاب سوسیالیستی می بیند که در دفاتر اقتصادی ـ فلسفی به طور موجز فرمولبندی کرده است.

 

۳۸

·    همان طور که پدیده اجتماعی بیگانگی یک پدیده تاریخی شده و به طور تاریخی میرنده است، به همان سان نیز مفهوم بیگانگی که انعکاس آن پدیده است، مفهومی تاریخی است و تنها در مورد مناسبات سرمایه داری مصداق معنامند دارد.

 

۳۹

·    انتقال مفهوم بیگانگی بر مناسبات سوسیالیستی به معنی تبدیل آن به مقوله ای انتزاعی و غیرتاریخی است. 

 

۴۰

·    نتیجه نهائی چنین کاری به معنی از بین بردن تضاد آشتی ناپذیر میان سرمایه داری و سوسیالیسم است.

 

۴۱

·    مارکس پژوهان بورژوائی و رویزیونیستی به این حقیقت امر توجه ندارند.

 

۴۲

·    قصد آنها عبارت است از ارتقا دادن مفهوم بیگانگی به درجه یک مقوله غیرتاریخی، ابدی و بی تفاوت، تا هم شامل حال سرمایه داری باشد و هم شامل حال سوسیالیسم.

 

۴۳

·    تا بدین طریق تفاوت بنیادی موجود میان این دو فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی را از نظرها پنهان کنند و هسته انقلابی مارکسیسم ـ لنینیسم، یعنی آموزه انقلاب سوسیالیستی را زاید بشمارند.

 

·    مراجعه کنید به تجسم (واگذاری)، کالاپرستی (فتیشیسم کالایی)

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر