فرهنگ کوچک ایمانسیپاسیون زنان
کیرستن کناک
برگردان
میم حجری
پ
نقش زنان در تئوری سوسیالیسم
۱
تعریف مارکسیسم
· مارکسیسم کلاسیک تحت تأثیر عوامل زیر بوده است:
۱
· تحت تأثیر ایده های روشنگری اروپا ـ به ویژه باور به خرد و باور به پیشرفت ـ بوده است.
۲
· مارکسیسم کلاسیک تحت تأثیر ایده های دموکراتیکی رادیکال انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) بوده است.
۳
هنری سن سیمون
(۱۷۶۰ ـ ۱۸۲۵)
مؤسس مکتب فکری اقتصادی ـ اجتماعی علمی موسوم به سن سیمونیسم
پدر جامعه شناسی علمی و سوسیالیسم اوتوپیکی
از مبارزان جنگ استقلال آمریکا (۱۷۰۶ ـ ۱۷۸۳) بر ضد انگلیس
از طرفداران انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹
در سال ۱۷۹۴ کم مانده بود که به گیوتین سپرده شود.
· مارکسیسم کلاسیک تحت تأثیر «سوسیالیست های آغازین» فرانسه و انگلیس به نام های سن سیمون و روبرت آون بوده است.
۴
· مارکسیسم کلاسیک تحت تأثیر فلسفه ایدئالیستی آلمان (هگل) بوده است.
۵
· اندیشه اصلی تئوری مارکسیسم عبارت از این است که تضاد اصلی طبقاتی در کاپیتالیسم، یعنی تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا با توسعه اجتماعی ـ اقتصادی روز افزون، عمیقتر می شود، آن سان که ضرورت انقلاب، یعنی جایگزینی کاپیتالیسم با فرماسیون اجتماعی اشتراکی (سوسیالیسم، کمونیسم به مثابه آماج نهائی) پدید می آید.
ت
ایمانسیپاسیون زنان در تئوری بورژوایی
۱
· در تئوری بورژوائی ایمانسپاسیون زنان، مبانی اقتصادی جامعه زیر علامت سؤال قرار نمی گیرند، بلکه فقط مناسبات حاکمیتی جامعه به طور انتزاعی مطرح می شوند.
۲
· بر طبق تئوری بورژوائی ایمانسپاسیون زنان باید از طریق تربیت زنان و مردان و برابری حقوقی، قضائی و سیاسی، نابرابری زن و مرد از بین برده شود.
· (مرفلد، ۱۹۷۲، ص ۳۷)
۳
· نتیجه حاصل از آن فقط تشابه ظاهری ستمکش و ستمگر خواهد بود.
ث
ایمانسیپاسیون زنان در تئوری مارکس و انگلس
۱
· تئوری مارکس و انگلس ستم بر زنان را تضاد فرعی تلقی می کند.
۲
· تضاد اصلی در تئوری مارکس و انگلس عبارت است از رابطه کار مزدوری و سرمایه (مناسبات تولیدی و مناسبات حکومتی) در کاپیتالیسم (رابطه اصلی جامعه کاپیتالیستی)
(تضاد اصلی در جامعه سرمایه داری
تضاد بورژوازی با پرولتاریا (کار و سرمایه) است.
مترجم)
۳
· تضاد فرعی ستم بر زنان در ازدواج، خانواده و جامعه فقط می تواند از طریق حل تضاد اصلی حل شود.
۴
· یعنی از طریق نفی دیالک تیکی مناسبات کاپیتالیستی
· (فوکس هاینریتس ۱۹۹۵)
۵
· مارکس و انگلس در «رساله های اقتصادی ـ فلسفی» خود ایمانسپاسیون زنان را جزئی از ایمانسپاسیون بشریت تلقی می کنند.
۶
· مارکس در تحلیل کار بیگانه گشته اعلام می کند که در چارچوب کاپیتالیسم شرایط لازم برای تحقق برابری جنسیت ها مهیا نیست.
۷
· زیرا در این چارچوب امکان شکوفائی آزاد کردوکارها و استعدادها وجود ندارد.
۸
· از آنجا که کار ـ به مثابه کردوکار آگاهانه ـ خصلت نوعی انسان را تشکیل می دهد، بنابرین کار به حراج گذاشته شده، انسان را از نوع (نوع انسانی) بیگانه می سازد.
۹
· همان طور که وارونه گشتن حیات کردوکاری علت اولیه انسانیت ستیزی در زندگی جدا از کار است، به همان سان نیز ستم بر زن.
· (مرفلد، ۱۹۷۲، ص ۳۶)
۱۰
· مارکس و انگلس امیدوار بودند که با پیشرفت فنی در روند کار، وضع زنان بهتر شود.
۱۱
· چون زنان در این صورت خواهند توانست به هنگام وجود تقاضای زیاد برای محل کار در روند کار شرکت ورزند.
۱۲
· کار تولیدی در اثر توسعه فنی کسب اهمیت خواهد کرد و نتیجه نهایی آن پایان ستم بر زنان خواهد بود.
(این بدان معنی است
که
مارکس و انگلس
شرط رهایش زنان
را
شرکت انان در کار می دانند.
یعنی
در
کسب استقلال اقتصادی می دانند.
مترجم)
۱۳
· اشکال تئوری مارکس و انگلس عمدتا این است که مسائل خاص زنان بلحاظ نظری و عملی نادیده گرفته می شوند.
· زیرا تحت منافع جزئی رده بندی می شوند.
(نه.
دیالک تیک زن و مرد
مثل میلیون ها دیالک تیک دیگر
دیالک تیک اساسی جامعه
نیست.
دیالک تیک اساسی جامعه بشری
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
و
دیالک تیک مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) و روبنای ایده ئولوژیکی (دولت و مذهب و حقوق (مثلا حقوق زنان) و هنر و قضاوت و غیره )
است.
مترجم)
۱۴
· تعریف زن و مرد در سوسیالیسم به مثابه موجود یگانه دشوار است.
(زنان
که
طبقه نیستند تا یگانه کذایی تلقی شوند.
زنان
که
جمع همگونی نیستند.
زنان
مثل دیگر اقشار اجتماعی
تعلقات طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند.
هم تاچر و می و مرکل زنند
و
هم
کارگران صنایع بافندگی و غیره.
مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر