میم حجری
هیچ کس
عباس مخبر
این دختر بیست و دو ساله که با نیمرخی قدیس وار بر تارک مبارزات برابری طلبانه ی زنان می درخشد کیست؟ پاسخ شاید در یک کلام این باشد
که
" هیچ کس".
او یک هیچ کس است،
درست مثل هشاد میلیون ایرانی دیگر.
نه قدیس است، نه اشرافزاده، نه سلبریتی، و نه مبارز، درست مثل هشاد میلیون ایرانی دیگر.
و همین هیچ کس بودن او را به " همه کس" تبدیل می کند.
هیچ کس می تواند
من، تو، او، دختر، زن، و خواهر همه کس باشد.
اولیس قهرمان یونانی
وقتی در غاری اسیر غول یک چَشم می شود،
زیرکانه خود را هیچ کس معرفی می کند
و همین موضوع او را از چنگ غول ها به سلامت می رهاند.
در این جا اما هیچ کس بودن ژینا او را به همه کس تبدیل کرده و ملتی و بلکه جهانی خود را با او همذات کرده اند.
و این نام که با تقارن؟ تصادف؟ و یا تضادی شگفت به معنای " زندگی بخش" است،
بازتابی از صدای ایزیس، الهه ی بزرگ مصر را در خود دارد وقتی می گوید:
من طبیعت هستم، مادر جهان، معشوق همه ی عناصر، فرزند اولیه ی زمان، فرمانروای همه ی چیزهای معنوی، ملکه ی سرزمین مردگان، ملکه ی نامیرایان؛ تنها تجلی همه ی خدایان و الهه ها، با تکان دادن سرم بر همه ی بلندی های درخشان آسمان ها و نسیم دریاها فرمان می رانم.
ما برای تأمل در دعاوی مشد عباس
به تجزیه و تحلیل حرف های او خطر می کنیم:
۱
این دختر بیست و دو ساله که با نیمرخی قدیس وار بر تارک مبارزات برابری طلبانه ی زنان می درخشد کیست؟ پاسخ شاید در یک کلام این باشد که
" هیچ کس".
مهسا بر خلاف تصور مشد عباس مخبر
بهانه
است
و
هر کس دیگری هم می توانست مهسایی باشد.
مهسا
آخرین قطره ای است که موجب سر ریزگشتن کاسه صبر توده ستمدیده عاصی
گشته است.
مهسا
هیچکس
است:
مهسا
دختری ناشناخته است.
کسی نمی داند که متعلق به کدام طبقه اجتماعی است؟
عضو کدام حزب و سازمان سیاسی است؟
دارای چه ایدئآل و آرمان سیاسی است؟
مهسا
به روایت اجامر جنقوری
«بیمار قلبی ئی است»
که
از مشاهده عفریته های جانی و جلاد جهنم جماران
سکته قلبی کرده است.
برادرش هم موقع دستگیری اش گفته است:
«ما در این شهر غریبیم.»
این بدان معنی است
که
مهسا و برادرش
برای اولین بار به طویله طهران آمده است و با اجامر جماران آشنا شده است.
مهسا
ندای دیگری است
که
هم
مرده است و هم دختر است و هم زیبا ست.
یعنی همه مشخصات مد روز مدرن برای قهرمانیت امپریالیستی
را
دارد.
اصولا
همه جوانان جمکران
مثل مهسا هستند.
اصلا سیاسی نیستند.
مهسا مثل کسانی است که در این ۶ روز
۶ میلیون تویت توخالی منتشر کرده اند.
مهسا
پرچمی بی نام و نشان
است
که
زیرش
همه جریانات «سیاسی» قلب و قلابی و تقلبی می توانند
گرد آیند و سینه بزنند و نوحه بخوانند و هارت و پورت کنند.
اگر
مهسا
سمتگیری سیاسی روشنی می داشت،
کسی برایش تره حتی خرد نمی کرد.
مهسا
هیچکسی
است
که
توده جوان «بی همه چیز»
(بی حزب و سازمان و رهبر و شعور طبقاتی و سیاسی و ایدئال و آرمان و دورنمای تاریخی)
به
مقام همه کسی
اعتلا بخشیده است
تا
به تخلیه فشار روحی و روانی تلنبار شده در روح و روان کلکتیو
نایل آید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر