میم حجری
حکیم ابوالقاسم فردوسی
نیابد کسی چاره از چنگ مرگ
چو باد خزان است و ما همچو برگ
چو گیسو بریدند بر سر زنان
دریغا که شیری برفت از میان
معنی تحت اللفظی:
مرگ شبیه باد پاییزی است
و
ما شبیه برگ زرد درختانیم.
از گزند مرگ گریز و گزیری میسر نیست.
نه.
حکیم طوس.
که کار آدمی باقی است
ار جسمش فنا گردد.
طبری
اگر جسم آدم تجزیه و متلاشی شود،
هراسی نیست.
چون آثار او ماندگارند.
خواه
آثار مادی
خواه
آثار فکری
خواه
آثار هنری و استه تیکی
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر