گاف سنگزاد
قاطعترین دستور از لوله تفنگ بیرون میآید که به آنیترین و کاملترین اطاعت میانجامد.
چیزی که هیچگاه از این لوله در نمیآید
چیزی که هیچگاه از این لوله در نمیآید
قدرت است.
هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان میآید.
خشونت که پیروز میشود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.
قدرت هیچگاه مال فرد نیست؛
به گروه تعلق دارد و فقط تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه گرد هم بماند.
وقتی از شخصی که در قدرت است
سخن میگوییم در واقع به این اشاره میکنیم که گروهی از مردم به او قدرت دادهاند
تا به نامشان عمل کند.
لحظهای که صدای تفنگها بلند شود
سیمای گروه، که خاستگاه قدرت است،
محو میشود.
هانا آرنت
هانا آرنت
۱
هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان میآید.
طرز استدلال را باش:
کسب و کار علمای عامی و عوامفریب امپریالیسم
همیشه همین است:
اگر کسی بخواهد راجع به مفهومی ابراز نظر کند،
قاعدتا
باید تعریفی از آن مفهوم عرضه دارد
تا خواننده و شنونده بداند که بحث بر سر چیست.
ادعای اینکه قدرت از لوله تفنگ بیرون می آید و یا نمی آید،
که جای تعریف علمی و استاندارد مفهوم قدرت را نمی گیرد
تا
بی مقدمه شروع به وراجی کنی.
۲
هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان میآید.
معنی تحت للفظی:
حکومت
اگر قدرت از دستش خارج شود، به قهر علنی و عریان دست می زند.
از دست رفتن قدرت
به چه معنی است؟
دلیل از دست رفتن قدرت چیست؟
حکومت چیست و کیست؟سؤال پشت سر سؤال.
خواننده و شنونده بخت برگشته با کله و چنته مملو از سؤال
از این مواعظ علامه امپریالیسم
چه می فهمد و چه می تواند بفهمد؟
اگر قدرت از دست حکومت کذایی رفته است،
چگونه می تواند به اعمال قهر علنی و عریان مبادرت ورزد؟
وقتی گفته می شود که در ایده ئولوژی طبقات حاکمه انگل (امپریالیسم، فاشیسم، اولیگارشیسم، فئودالیسم و فوندامنتالیسم)
خریت و خردستیزی
دست در دست
و
شانه به شانه
می روند،
منظور همین است.
۳
هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان میآید.
ویرایش:
هرجا حکومت احساس کند که قدرت از دستش می رود، دست به اعمال قهر علنی و عریان می زند.
منظور از حکومت (رژیم) چیست؟
حکومت (رژیم)
به
عالی ترین ارگان مجریه هر دولت
اطلاق می شود.
بنا بر این تعریف علمی از حکومت،
حکومت
جزئی و یا بخشی از دولت است.
مثلا
هیئت وزیران
است.
دولت اما چیست که حکومت جزئی از آن است؟
دولت
مثل سیاست، قضاوت، حقوق، هنر، مذهب، اخلاق و غیره
یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه
است.
روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه هم به ساز زیربنای اقتصادی آن جامعه می رقصد.
یعنی
تابع و مطیع و سرسپرده و وابسته طبقه حاکمه در آن جامعه
است.
این تابعیت و تبعیت دولت و حکومت از طبقه حاکمه و حاکمیت طبقاتی
به ویژه در ممالک امپریالیستی
علنی و عریان است.
در هر مجلس هر کشور امپریالیستی
بخش معینی به لابی های طبقه حاکمه اختصاص داده شده است
که
چه بسا
قبلا
در همان مجلس سمت نماینده کذایی مردم را داشته اند
و
اکنون اراده طبقه حاکمه را برای نمایندگان کذایی مردم، دیکته می کنند.
در قاموس هانا آرندت اما همه چیز به طور مجرد و یا انتزاعی وجود دارند:
دولت
در قاموس هانا
چیزی انتزاعی و همه جا همان
است.
یعنی
فرقی ندارد که دولت برده داران باشد، دولت اربابان فئودال و روحانی باشد، دولت بورژوازی باشد و یا دولت پرولتاریا باشد.
حکومت هم به همان سان.
دولت و حکومت اما مثل هر چیز دیگر فرم اند
و
هر فرمی می تواند محتوای معینی داشته باشد.
هر دولت و حکومت هم محتوای طبقاتی خاص خود را دارد.
هر گردی که گردو نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر