هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل دوازدهم
پیشگفتار
پیوندی بی نظیر
مارکس و انگلس
پیوندی ارگانیک واره با یکدیگر داشته اند.
آن سان که یکی بدون دیگری قابل تصور نیست.
مارکس و انگلس
تنها به برکت این دوستی و همرزمی بوده
که
آن شده اند که می بینیم:
دوگانه ی یگانه ای که مهم ترین شخصیت ها در تاریخ بشر اند.
مارکس و انگلس
اهل گنده گویی نبوده اند.
مارکس و انگلس
از توسل به احساسات غلط و به ویژه شعار
منزجر بوده اند.
مارکس
اما
در دشوارترین ساعات زندگی اش
یعنی
پس از مرگ پسرش ادگار
به
انگلس
می نویسد:
«تحت عذاب عظیمی که در این روزها تحمل کرده ام،
اندیشه ای
مرا
همواره
به
یاد تو و دوستی با تو
انداخته است
و
امیدی
که
با هم در جهان کار بخردانه ای انجام داده ایم.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۸، ص ۴۴۴)
مارکس و انگلس
در دوستی با یکدیگر
بخش اعظم سعادت حیات خود را دیده اند.
دوستی مارکس و انگلس
در تمامی اوقات
از
دیدار به یادماندنی (تفکرانگیز) شان در پاریس در اواخر تابستان سال ۱۸۴۴،
به ویژه اما در سال های دشوار ۵۰ و ۶۰ (۱۸۵۰ ـ ۱۸۶۰)
هم
در روزگار تیره و تار روزمره
پایدار مانده است
و
هم
در روزهای موفقیت آمیز و نشاط انگیز.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر