۱۴۰۱ اردیبهشت ۳۱, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۵۳۸)

Bild

 شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص  ۵۳)

بخش اول

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

اگر هوشمندی، به معنی گرای

که معنی بماند، نه صورت به جای

 

که را دانش و جود و تقوا نبود

به صورت درش، هیچ معنا نبود

 

کسی خسبد آسوده در زیر گل

که خسبند از او مردم، آسوده دل

 

غم خویش در زندگی خور، که خویش

به مرده نپردازد از حرص خویش

 

نخواهی که باشی پراکنده دل

پراکندگان را ز خاطر مهل

 

پریشان کن امروز گنجینه، چست

که فردا کلیدش نه در دست تو ست

 

تو با خود ببر توشه خویشتن

که شفقت نیاید ز فرزند و زن

 

کسی گوی دولت ز دنیا برد

که با خود نصیبی به عقبی برد

 

به غمحوارگی چون سر انگشت من

نخارد کس اندر جهان، پشت من

 

مکن، بر کف دست نه هرچه هست

که فردا به دندان بری پشت دست

 

به پوشیدن ستر درویش کوش

که ستر خدایت بود پرده پوش

 

مگردان غریب از درت بی نصیب

مبادا که گردی، به درها غریب

 

بزرگی رساند به محتاج، خیر

که ترسد که محتاج گردد به غیر

 

به حال دل خستگان در نگر

که روزی تو دلخسته باشی مگر

 

درون فروماندگان شاد کن

ز روز فروماندگی یاد کن

 

نه خواهنده ای بر در دیگران؟

به شکرانه، خواهنده از در مران

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر