تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
۱۱
· واژه ی دل در ادبیات کشور ما با معانی بسیار متفاوت پر می شود:
الف
· دل از سوئی به مثابه گنجینه احساس و عاطفه و عشق و شور است.
دل می رود ز دستـم صاحـبدلان خدا را
دردا کـه راز پنـهان خواهد شد آشـکارا
(حافظ)
ب
· دل از سوی دیگر به مثابه ضمیر است که سرچشمه و گنجینه ادراک و شناخت و شعور است.
ز روی دوست، دل دشمـنان چـه دریابد
چراغ مرده کـجا، شمـع آفـتاب کـجا
(حافظ)
پ
· دل از سوی دیگر به معنی مقوله مارکسیستی ـ لنینیستی بسیار مهم سوبژکت است:
ای دل غمدیده، حالت به شود دل بد مکن
و این سر شوریده باز آید به سامان، غم مخور
(حافظ)
۱۲
· آرش بنابرین، دیالک تیکی از شور و شعور را، دیالک تیکی از شور و شعور فردی و توده ای را در دست می گیرد و در مشت می افشارد.
· این اما به چه معنی است؟
۱۳
در این پیکار
در این کار
دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش همپشتم
· این بدان معنی است که آرش (شخصیت، قهرمان) نیروی محرکه خود را، انرژی و توش و توان احساسی، عاطفی، عقلی، نظری و معرفتی خود را از توده می گیرد.
· آرش همزمان دل خود و خلقی را در مشت می افشارد.
۱۴
· ماکسیم گورکی هم در رابطه با دل (قلب) قصه شورانگیزی دارد:
· قهرمان قصه گورکی در پیشروی خویش به سوی مقصد به جنگلی ظلمت زده می رسد.
· آنگاه برای گشودن راه خود به پیش، خنجر از غلاف به در می کشد، سینه ی خود را می شکافد و دلش را بسان چراغی فروزان به دست می گیرد و به راه خود ادامه می دهد.
· حالا می توان به مقایسه ای دست زد و ضمنا به عظمت و عمق گنجینه نظری و اسلوبی سیاوش پی برد:
· سیاوش حتی در اوج پهلوانی های پهلوان خویش ـ آرش ـ کمترین تردید و توهمی را در رابطه با نقش تعیین کننده ی توده به دل راه نمی دهد.
· مارکسیسم ـ لنینیسم را بهتر ازا ین و ژرفتر از این نمی توان از آن خود کرد و آموزش داد.
· بی همتائی نظری و اسلوبی ستایش انگیز سیاوش کسرائی به همین دلیل است.
· مردم ایران در تمامت تاریخ دراز خویش متفکری همتراز با سیاوش در صدف سینه خود نپرورده است.
· سیاوش کسرائی مارکسیست ـ لنینیستی بی نظیر در مقیاس جهانی است.
· سیاوش کسرایی فرزند خلف برتولت برشت است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر