۱۴۰۰ دی ۱۲, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۲)

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست کمونیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

  ۸۰۱
دو چیز ترسناکن:
خشم مهربانان
بی تفاوتی عاشقان


اما
دلیل هر دو چیست؟

 

۸۰۲

بقول مارکس در مقدمه نقد فلسفه حق هگل:


این انسان است که دین را می آفریند، دین انسان را نمی آفریند.

آرش

 



ترجمه عنوان اثر مارکس تحت اللفظی بوده است:


فلسفه حقوقی هگل


احتمالا

دقیق است.


این سخن مارکس هم یا غلط است و یا غلط ترجمه شده است.


دین


(تئولوژی)


فرمی از شعور و شناخت بشری


است:


شعور هنری


میتولوژیکی


تئولوژیکی


فیلوسوفیکی


فیلوسوفیکی ـ ساینتولوژیکی.

 


دین نتیجه نفی دیالک تیکی فرم های هنری و میتولوژیکی (علم الاساطیری) شناخت و شعور
است.


کتب آسمانی سه گانه


حاوی قصص و اساطیر متنوع نیز هستند.


دین و میتولوژی و شناخت هنری


هم


به

واسطه فیلوسوفی


نفی دیالک تیکی شده اند.


نفی دیالک تیکی = نقد و حذف جنبه های منفی و مرده کهنه + حفظ و توسعه جنبه های مثبت و حیاتمند کهنه


 

مارکسیسم ـ لنینیسم


(فرم فیلوسوفیکی ـ ساینتولوژیکی شعور و شناخت)


ضمنا


نتیجه نفی دیالک تیکی همه فرم های پیشین شعور است.


از آن خود کردن مارکسیسم ـ لنینیسم


اعضای جامعه


را


از دین و میتولوژی و شناخت هنری


بی نیاز می سازد.


دین


مخلوق انسان نیست.


دین

در

دیالک تیک سیستم و سوبژکت 
(جامعه و انسان)


بالضروره


تشکیل یافته است.


در این دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو


نقش تعیین کننده از ان قطب اوبژکتیو
است.

یعنی


از آن جامعه و شرایط جامعتی عینی است و نه از آن افراد.


جمکرانیان


عادت به آیات و احادیث و روایات دارند


و


خیال میکنند که هر حرف مارکس و غیره


وحی منزلند.


مارکس و انگلس و لنین و ان و این


مثل ما و
هر کس دیگر


رشد کرده اند.


مارکسیست مادر زاد نبوده اند.


خیلی از حرف های آنها


مارکسیستی نیست.


اسم را نباید با ایسم
عوضی گرفت.


مراجعه کنید به زندگی مارکس و انگلس در پروفایل ما


 

۸۰۳
رابطه میان انسانی به انواع زیر تقسیم بندی می شود:
آشنایی و بیگانگی
عشق و نفرت
مهر و قهر (دوستی و دشمنی)
رفاقت و خصومت

عشق و نفرت
رابطه به معنی حقیقی کلمه نیست.
چون نه دو طرفه
بلکه یکطرفه است.
رابطه عاشق با معشوق (وابستگی عاشق به معشوق)
به وابستگی سگ به صاحبش شباهت دارد.

 

۸۰۴
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست
جز باده ای که در قدح غمگسار توست
ساقی به دست باش که این مست می پرست
چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
هر سوی موج فتنه گرفته ست و زین میان
آسایشی که هست مرا در کنار توست
سیری مباد سوخته ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه ی شیرین گوار توست
بی چاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
هرگز ز دل امید گل آوردنم نرفت
این شاخ خشک زنده به بوی بهار توست
ای سایه صبر کن که برآید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
هوشنگ ابتهاج

 

۸۰۵
در سال‌های «سوسیالیسم واقعاً موجود»، متوسط درآمد یک‌درصدی‌ها بین 4 تا 8 برابر متوسط درآمد 90 درصد پایین جمعیت بود، ولی در سال‌های دهه‌ی 90 قرن گذشته این نسبت روند افزایشی سریعی می‌گیرد و در سال 2000 بیش از 43 برابر می‌شود.
احمد سیف

دلیلش چیست؟

۸۰۶
«... مذهب، آه و فغان مخلوق در تنگنا افتاده است؛ احساس به يک جهان بی ‌احساس است، همان طور که روح يک کيفيت بی ‌روح است. مذهب ترياک مردم است...»

عجب ترجمه  کودکانه ای از سخن فلسفی مارکس بینوا

 

۸۰۷
غم آمده، غم آمده، انگشت بر در می‌زند
هر ضربه‌ی انگشت او بر سینه خنجر می‌زند
ای دل بکُش یا کشته شو غم را در اینجا ره مده
گر غم از اینجا پا نهد آتش به جان در می زند
از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا
غم با همه بیگانگی، هر شب به ما سر می‌زند
گاهی بکن یادی ز ما، یا از جفا یا از وفا
دل ، لطف و قهرت را بُتا، چون تاج بر سر می‌زند
داند که هر لبخند او با جان من بازی کند
با من چو گردد روبرو لبخند دیگر می‌زند
این بی‌قراری‌های من، اندوه و زاری‌های من
شب زنده‌داری‌های من، بر جانم آذر می‌زند.
فریدونً مشيرى

 

۸۰۸
تنها چیز به لحاظ بیولوژیکی ارزشمند در این سفره پنیر و سفیده تخم مرغ

است.

۸۰۹

ترجمه و نشر جمله ای برید ه از متنی 
کار بخردانه ای نیست.


حرف های قلمبه سلمبه زده نشده.


نظر مارکس تصحیح فلسفی شده است


ما صادقانه ابراز کرده ایم.


ما اصلا خود را ادم نمی دانیم تا عقل کل باشیم


ما توله سگاان توده ایم


نه کمتر و نه بیشتر.

خدا موضوع فیزیک نیست.

موضوع فیزیک چیست؟
 

۸۱۰
دو چیز ترسناکن:
خشم مهربانان
بی تفاوتی عاشقان

دلیل ترسناکی اولی این است که مهربانان
به ندرت خشم می گیرند
و
فقط اگر به اخر خط برسند به سیم آخر می زنند.
دلیل بی تفاوتی عاشقان
تمرکز مطلق شان به معشوق است
که
به هیچ انگاری همه چیز
و
هممه چیز انگاری معشوق
منجر می شود.
دلیل بی نیازی عاشقان هم  همین است.

 

۸۱۱
وهم سبز
فروغ فرخزاد

و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی

بشر در جامعه ای که در آن همه چیز یخ زده است
تنها ست
زندگی در جامعه طبقاتی ننگ آمیز است
به خدا و انسان امیدی نمی رود

 

۸۱۲
فروغ
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش

آغاز زمستان است
منجی مرده
و جامعه شبیه قبرستانی است

 

۸۱۳
فروغ
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول

باد از مفاهیم مهم فروغ است
یکی از فونکسیون های باد
انتقال گرده گل هاست
زمستان را فروغ به مریض مسلول تشبیه میکند

 

۸۱۴
چرا باید ۶ صبح بیدار بشم
فاطمه

ساعت بیدار شدن را می توان
به
طرز طبیعی تنظیم کرد.
اندام آدمی حاوی ساعت درونی است.
فقط باید کوک شود تا به موقع مطلوب زنگ بزند.
ساعت معینی بخواب
تا در ساعت معینی بیدار شوی
بی انکه خسته باشی

 

۸۱۵
اگر از عشق ننه و بابا به فرزند صرفنظر شود
عشق
دیگر
وجود ندارد.
تظاهر کاسبکارانه به عشق وجود دارد که نوعی همنوع فریبی است.
زنده باد دوستی

 

۸۱۶
فقط جماران که نیست.
در برلین چه بسا ۷۰ درصد درامد کارمندان
صرف پرداخت کرایه خانه می شود.
تازه اگر خانه ای پیدا شود.
انتقاد باید فراگیر باشد تا انتقاد باشد و نه عوامفریبی

 

۸۱۷
ایرانیان عاشق ذکر کورکورانه و طوطی وشانه نقل قول از این و آنند.

دریغ از خوداندیشی.

بیایید بیندیشیم:

مذهب چیست؟
 

۸۱۸
عدم رضایت از خود‌ و احساس گناه بیش از هر الگوی دیگری به ما صدمه می‌زند و باعث افسردگی‌مان می‌شود
اریانه

زنده باد انتقاد رئالیستی از خود و جامعه خود.

به عوض خودفریبی و عوامفریبی

 

۸۱۹

ویرایش:


بیشترین سود را پیمانکاران امریکایی از ۲۰ سال اشغال افغانستان و جنگ در آنجا برده اند.


این اما به چه معنی است؟


منظور از پیمانکاران


سازمان های جنگاور خصوصی مثل بلاک واتر است.


این غارت (و نه سود) اما از کیسه زحمتکشان ممالک امپریالیستی بوده است.


به قول خودشان از کیسه مالیات دهندگان.

قضیه از قرار دیگری است:

یک تریلیون دلار به کیسه طبقه حاکمه امپریالیستی (کنسرن های اسلحه سازی و غیره) جاری شده

یعنی به گردش سرمایه و تکثیر سرمایه طبقه حاکمه منجر شده است.

سهمی از ان هم به جیب طبقه حاکمه افغانستان ریخته شده است

 

۸۲۰

پس بفرمایید سیتات آوردن از هیچ فردی در هیچ موردی بخردانه نیست،


چون شما همواره ناگزیرید که جمله ای را ترجمه کرده و بریده از متنی نقل کنید.


آرش

 



نقل قول آوردن برای اثبات صحت نظر


اصولا


متدی اسکولاستیکی است.


ولی اگر نقل قول


قانونی باشد


و


نه


حرف صرفی از اوتوریته ای


و


بریده ای به نیتی پراگماتیستی از متنی


هم مفید است و هم مثبت و هم علمی و مجاز.



۸۲۱

بنابراین فاتحه همه کارهای علمی را هم بخوانید، 
چون در این کارها فراوان جمله های بریده از متن ها را بکار برده و می برند.


آرش

 



آره.


کارهای این چنینی


نه
علمی


بلکه به اصطلاح علمی (پسویدو علمی) اند


و


ارزش علمی ندارند

 
۹۹ درصد مطالب منتشره هم همین است


این مطالب خرافی و خرپرورند


و


نه
علمی و حقیقت جو و حقیقت گو

 

۸۲۲




لحن شما جایی برای بحث سازنده باقی نمی گذارد.

از ادامه این گفتگو چشم پوشی می کنم


آرش

 



لحن ما پرولتری است.


هماندیشی با همنوع


فرمی از مبارزه طبقاتی است


تعارف و اتلاف وقت گرانبها در بین نیست


چشم پوشی شما بر بحث با پرولتاریا


تعیین کننده نیست.


نظری ابراز می شود


و


نسبت بدان


از طرف خواننده موضع گرفته می شود


ستیز طبقاتی در بین است



ترجمه هم غلط است. 


ماخن به معنی ساختن است و نه افریدن. 



 

۸۲۳
بحران
 فقط بحران مسکن که نیست.
 بحران عمومی کاپیتالیستی است که وجب وجب اندام نظام جامعتی سرمایه داری را فراگرفته است.
 اکنون عید فرنگی ها ست.
 ولی اثر هنری به درد بخوری هم برای عرضه ندارند.
 زباله هنری منتشر می کنند که بیشتر تهوع انگیزند و نه تفنن انگیز

 

۸۲۴
نه.
افغانی ها هم سهمی برده اند.
 فقط با ارتش و اجامر آلمان دهها هزار افغانی همکاری کرده اند و امرار معاش کرده اند.

 

۸۲۵
چه نسبتی میان ستم جنسیتی و ستم طبقاتی وجود دارد؟
 بر اساس تحلیل طبقاتی از جنسیت، زنان گروهی همگن و واحد را تشکیل نمی‌دهند و بسته به خاستگاه طبقاتی و دسترسی به امکانات مادی، تجربه متفاوتی از جنسیت و مقولاتی همچون برابری و ستم جنسیتی دارند.
انتشار اخبار فروش موی زنان طبقات فرودست اقتصادی در این روزها را شاید بتوان بارزترین مثال برای گیر افتادن در چرخه نابرابری و محرومیت اقتصادی زنان دانست

ما زنان

 

۸۲۶
هی مشد اردشیر عرق خور

کمونیست ها که ضد مذهبی نیستند.

آنارشیست ها و اگنوستیک ها ضد مذهبی اند.

مذهب فرمی از شعور اجتماعی است.

مذهب شعور وارونه است.

شعور وارونه اما صدهزاربار بهتر از بیشعوری است.

ضمنا جهان بینی خود عرق خوران و هارت و پورت کنان چیست؟
 

۸۲۷
بابای من هر روز که میگه من دلم میخواد تو مطرح بشی و انقدر سرت تو گوشی نباشه از گوشی چیزی در نمیاد
پیشکا

مادران و پدران
رشگ انگیز نیستند.
بینوایان بی نام و نشانند.
دلشان می خواهد که فرزندشان سعادتمند باشد
ولی نمی دانند
که سعادت چیست و کجا ست.
چون قلم به دست طبقه حاکمه بی رحم بی فهم بی فراست است

۸۲۸
دویدن زیر باران می تواند به سرماخوردگی منجر شود
اگر به لیزخوردگی منجر نشده باشد

۸۲۹
ترجمه گفتاری از این  و ان و آشنایی با نظر این و آن راجع به چیزی  چه سودی دارد؟
بیایید بیندیشیم.
هم با همنوع  حی و حاضر
و
هم
با
صاحبنظران غایب از نظر
از طریق تحلیل نظرات آنان
 
۸۳۰
دلیل روی آوردن امپریالیسم و اولیگارشیسم روس

به پیمانگاران جنگی و دادن حقوق کلان به آنان چیست ؟
 

۸۳۱
ما پولی را که نداریم، خرج چیزهایی می کنیم که به آنها نیاز نداریم، تا افرادی را که به ما اهمیت نمی دهند را تحت تأثیر قرار دهیم.»
سپاه دانش

عجب سپاهی
عجب دانشی

پول را به شرطی می توان خرج کرد
که
پیشاپیش
در کیسه و جیب داشته باشی
دانش را هم به شرطی می توان کسب کرد
که
مغز اندیشنده ای در کاسه سر داشته باشی

 

۸۳۲
کار
سرچشمه دلگشایی و امیدواری است.
کار ضمنا به زندگی افراد
محتوا و معنا می بخشد.
دلیل رسیدن انگل ها به فلسفه پوچی
علافی حضرات است

 

۸۳۳
فروغ
و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار می کنند
ــ سلام
ــ سلام

فروغ
فقط فیلسوف و شاعر نیست.
ضمنا
سینماگر است.
رگان گردن حریف را به ماران مرده تشبیه می کند

 

۸۳۴
فروغ
در کوچه باد می آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد

این بند شعر فروغ
مملو از اندیشه ناب است:
سخن از انفراد کلاغان منزوی
سخن از ارتفاع حقیر نردبام
و
باغ های پیر کسالت است
که همگی نابند و به فکر کمترکسی آیند

 

۸۳۵
رو کرد به ما بخت و فتادیم به بندش
ما را چه گنه بود؟ خطا کرد کمندش !

با آن همه دلداده، دلش بسته ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش !

نرگس ز چه بر سینه زد آن یار فسون کار؟
ترسم رسد از دیدۀ بدخواه , گزندش !

شد آب، دل از حسرت و، از دیده برون شد
آمیخت به هم تا صف مژگان بلندش

در پرتو لبخند، رُخش ، وَه، چه فریباست !
چون لاله که مهتاب بپیچد به پرندش

گر باد بیارامد وُ گر موج نخیزد
دل نیز شکیبد؛ مخراشید به پندش !

سیمین طلب بوسه یی از لعل لبی داشت
ترسم که به نقد دل و جانی ندهندش
سیمین بهبهانی

 

۸۳۶
خودسوزی؛ نمایش اعتراض زنان به وضع موجود
ما زنان

خودکشی در همه فرم هایش نتیجه خریت است.
تبلیغش نکنید لامصبا

 

۸۳۷
چرا باید رفتار کسی برات مهم باشه؟
دختر برف

 بستگی به کم و کیف رفتار دارد:
رفتار افراد
میتواند بی محتوا و توخالی باشد.
فروغ:
کلاه از سر برمیدارد و میگوید:
صبح به خیر
رویت را می بوسند و در ذهن خود طناب دارت را میبافند
ولی رفتار خلایق ضمنا میتواند
به فاجعه انجامد.
مثلا به آتش کشیدن خانه پناهندگان
آتش زدن به کارتن بی خانمان کارتن خواب در گوشه خیابان


۸۳۸
  محمد خلیلی
رودِ خیابان
پهنا و گستره اش جیحون
غوغا و هلهله اش کارون
می رفت و شغشغه ی کردارش
تا جان ملتهبِ هامون.
یک باره ماند
ز رفتارش
خوشید
بسترِ بی تاب اش
هامون کجا، کویری شد که
خاک اش تباه
به هنگامه ی جنون.
حالا چقدر باید ماند
در بُهتِ انتظار
تا شورشِ دوباره ی رگبار
تا بهار ؟
که موج های هایلِ عمّان اش
سرشارتر بریزد
بر خفته زارِ رود خیابان
و از مسیر بشوید
تالاب های خون؟!
بیست و پنج شهریور ۸۸
شغشغه : جنباندن نیزه
خوشید : خشکید
هایل : هراس انگیز

 

۸۳۹
خیلی ها خیال می کنند که مالکیت چیز مذمومی است.

مالکیت اما حس طبیعی، غریزی و اجتماعی ئی است.

هرکس حق دارد مالک حاصل کار مادی و فکری و هنری اش باشد
مذموم
سلب مالکیت از صاحبان زحمتکش محصول کاری خویش است.
طبقه کارگر هم از سلب مالکیت کنندگان در طول تاریخ سلب مالکیت خواهد کرد
یعنی وسایل تولید توده را به آنها بر خواهد گرداند

 

۸۴۰
  دروغ محض.
بیسواد
سری به کلاس اکابر بزن تا باسواد شوی.
بیسواد لیاقت دم زدن از سیاست ندارد.
 بیسواد فقط باید به کلاس اکابر برود و الفبا بیاموزد
و محض را محظ ننویسد و ابرو نبرد.
هوش موشی هم که بیسواد ندارد تا بداند که پطر ماه ها ست اصلا مطلبی منتشر نکرده است.
چون سیدعلی
ارباب بیسوادان
 بلاکش کرده است
قبلا هم ۲۰ هزار پست پطر را حذف کرده است.

 

۸۴۱
 تو پرت و پلا میگی ،
چون نشستی اونجا پول مفت میگیری و حرف مفت میزنی
نوچه پوتین و چکمه و چارق

عجب فهمی پوتین داده به چارق
پول مفت گرفتن دال بر پرت و پلاگویی است
و
 مزدوری دال بر تفکر عقلی و منطقی است؟
از فرط مستی
اخبار هم که نمی بینی و نمی شنوی
صم بک عمی فهم لایعقلون

لالند و کرند و  کورند و خرند.

کریم
انتخابات اخیر المان
در

برلین

توأم با رفراندومی بود در رابطه با سلب مالکیت از سرمایه داران بخر و بساز و بفروش
همانهایی که آپارتمان های المان شرقی را به یک دلار خریده اند.
سکنه برلین با اکثریت آراء سلب مالکیت از این انگلها را طلب کردند.
فقط آلمان که نیست
ای پول مفت نگیر مزدور پوتین و چکمه و چارق و نعلین
کنسرن آمازون در یانکستان
بخش مهمی از آپارتمان های ایالات مختلف را خریده و خالی گذاشته است.
کارمندان مرفه یانکی
در حواشی خیابان ها در چادرها به ذلت روزگار می گذرانند
شکایت هم کرده اند
آمازون مشتی لات و لوت مثل شما را
بسیج کرده و دادگاه را حتی به هم زده است

 

۸۴۲
عاقبت همهٔ ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت
ما
که روری آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم
انا اخساتوا

آنان که  داد مادری و دایگی زدند
خوردند خون ما و بریدند شیر ما


آزار ما حتی به موری حتی نرسیده است
چه رسد به اعضای طبقات حاکمه
که خون مان را خورده اند و شیرمان را بریده اند

 

۸۴۳
امپریالیسم در این ۲۰ سال

بیش از ۲۵ درصد خاک افغانستان

را

به لحاظ میزان فلزات کمیاب

آنالیزه کرده است.
 اگر میزان آن چشمگیر می بود نمی رفت

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر