پروفسور دکتر پطر ایشهورن
برگردان
شین میم شین
انقلاب علمی ـ فنی
۱
· مفهوم «انقلاب» در رابطه با روندهای توسعه علمی ـ فنی دوران کنونی، به مثابه مفهوم «انقلاب علمی ـ فنی» معنی خاصی کسب می کند.
۲
· انقلاب علمی ـ فنی نیروی محرکه روندهای تحول جامعتی بزرگی است که مشخصه دوران معاصر است.
۳
· انقلاب علمی ـ فنی را باید در پیوند تنگاتنگ با این روندها ـ به ویژه ـ با روند انقلاب سوسیالیستی دید.
۴
· «هر پیش بینی اجتماعی در زمینه توسعه بین المللی در دهه های بعد، نشان می دهد، که کلیه شرایط لازم برای تغییر ماهوی سریع تناسب قوا به سود سوسیالیسم و نیروهای ضد امپریالیستی فراهم خواهد آمد، اگر بتوانیم انقلاب سوسیالیستی و انقلاب علمی ـ فنی را به روند واحدی بدل کنیم.»
· (والتر اولبریشت)
۵
· توجه اصلی پرشور فلسفه و علوم اجتماعی معطوف به انقلاب اجتماعی، به ویژه انقلاب سوسیالیستی است.
۶
· زیرا انقلاب اجتماعی تغییرات کیفی بنیادی در روند توسعه اجتماعی ـ به ویژه در تاریخ عصر جدید و جدیدتر ـ پدید می آورد.
۷
· به قول مارکس، «انقلاب ها لکوموتیو تاریخ اند.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۸۵)
۸
· تغییرات اجتماعی تعیین کننده که توسعه تاریخی نوین را در عصر جدید و در شرایط کنونی و آتی تعیین کرده اند، تعیین می کنند و تعیین خواهند کرد، در هیئت انقلاب صورت گرفته اند و در دوران کنونی نیز در هیئت انقلاب صورت می گیرند و صورت خواهند گرفت.
۹
· نظام جامعتی سرمایه داری که امروزه در اقصا نقاط جهان حاکم است، در فاصله قرن ۱۶ ـ ۱۹، طی سلسله ای از انقلابات تأسیس یافته است.
۱۰
· انقلاب سوسیالیستی اکتبر که دوران گذار در مقیاس جهانی از سرمایه داری به سوسیالیسم را به راه انداخت، بنیادی ترین انقلاب اجتماعی تمامت تاریخ تاکنونی بوده است.
۱۱
· تحت تأثیر آن، انقلابات سوسیالیستی در اروپا و آسیا و انقلابات رهائی بخش ملی و ضد استعماری ـ ضد امپریالیستی (ملی ـ دموکراتیک. مترجم) چهره جهان را از بنیاد دگرگون کرده اند.
۱۲
· کلیه حوادث مهم جهانی در حال حاضر، تنها به مثابه بیانگر مبارزه نیروهای طبقاتی و فرماسیون های اجتماعی متضاد به درستی قابل فهم اند.
· مبارزه ای که در آن، روندهای انقلابی ـ جهانی دوران کنونی پیش می تازند.
۱۳
· ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ در وهله اول ـ فلسفه تحول انقلابی ـ سوسیالیستی جهان است.
۱۴
· این هدف تعیین کننده جهان بینی، تئوری فلسفی و متد مارکسیسم ـ لنینیسم را تعیین می کند.
۱۵
· فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی از این نقطه نظر نیز تداوم پیگیر تفکر فلسفی و تئوریکی ـ اجتماعی قرن های ماقبل است.
۱۶
· زیرا کلیه فلسفه های بزرگ عصر جدید ـ به ویژه فلسفه روشنگری فرانسه و فلسفه کلاسیک آلمان ـ به طور اوبژکتیو به مثابه فلسفه انقلابی، به مثابه راهگشای ایدئولوژیکی انقلاب بورژوائی عمل کرده اند.
۱۷
· به قول انگلس، «همانطور که در فرانسه در قرن هجدهم، به همانسان نیز در آلمان در قرن نوزدهم، انقلاب فلسفی فروپاشی سیاسی را به راه انداخت.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳۱، ص ۲۶۵)
۱۸
· تفاوت عظیم فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی با فلسفه های پیشین نیز درست در همین جا ست.
۱۹
· قبل از مارکس، کسی به معنی انقلاب اجتماعی، به مثابه یک پدیده توسعه تاریخی واقف نبوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر