۱۴۰۰ آبان ۲۳, یکشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۷۰)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین
 

فصل ششم

تولد جهان بینی نوین

 

۱

«اولین چیز انگلیسی»

 

مارکس و انگلس پس از جداشدن از یکدیگر

 به کار پرداختند:

مارکس در پاریس

و

انگلس در بارمن

(از ۷ ماه سپتامبر)

 

امید انگلس به بازگشت فی الفور به پاریس به نزد مارکس

ظاهرا

به دلایل خانوادگی رنگ باخت.

 

او در نامه ای به مارکس

تأسف خود را از این بابت نشان داده است:

«پس، خداحافظ، مارکس عزیز.

حال من بر خلاف ده روزی که نزد تو بودم، دیگر تعریفی ندارد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۸)

 

انگلس

اما

اهل ناپیگیری نبود.

 

در همان نامه

ضمنا

به اطلاع مارکس می رساند:

«غمی نیست.

من فی الفور دست به کار خواهم شد تا موادی که تو گرد آورده ای به اقصا نقاط جهان ارسال شود.

وقتش هم است که جهان باخبر شود.

من همین امروز

دست به کار خواهم شد.

با جدیت کار خواهم کرد و به سرعت، چاپ خواهم کرد.»

(ایضا همانجا)

 

 

انگلس

با جدیت تام و تمام

به

ارزیابی ادراکات و تجارب حاصله در انگلستان،

به

ارزیابی یادداشت ها، بریده هایی از متون و بررسی های منفردی که در انگلستان تهیه کرده بود

و

ادبیاتی که روی شان کار کرده بود،

پرداخت.

 

انگلس در نامه دومش به پاریس می نویسد:

«خود را تا گوش هایم در روزنامه ها و کتب انگلیسی مدفون می کنم.

روزنامه ها و کتبی که از آنها

کتابم

(«راجع به وضع پرولتاریای انگلستان»)

را

نوشته ام.»

 

«من برای انگلیس ها نامه اعمال جمع و جوری تهیه خواهم کرد.

من بورژوازی انگلیس

 را

 در

مقابل جهان

به

قتل و غارت و جنایات دیگر در حق توده های خلق

متهم می کنم.

 

حضرات با من طرفند.

ضمنا

طبیعی است که من به در می گویم تا دیوارهم بشنود.

(به بورژوازی انگلیس می گویم، تا بورژوازی المان هم بشنود)

بورژازی آلمان

به همان اندازه کثیف است که بورژوازی انگلیس.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۷، ص ۱۰)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر