۱۴۰۰ آذر ۴, پنجشنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۱۳)

[Mao Zedong]   


پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

 

فصل اول

ماهیت ضد سوسیالیستی طرح مائوئیستی جامعه

ادامه

 

۱۲۶

·    دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی که در پی «انقلاب فرهنگی» تشکیل می یابد، منطبق با تصور مائوئیستی از برابری بدوی (پیریمیتیو) اجتماعی انسان ها در عرصه روبنای نهادین است.

 

۱۲۷

·    با توجه به جوهر ایده ئولوژیکی بنیادی سیاست اجتماعی مائوئیستی می توان رابطه میان طرح موسوم به «دموکراسی نوین» از سال ۱۹۴۰ با سیاست «جهش بزرگ به پیش» و «کمون های خلق» از سال  ۱۹۵۸   به اثبات برنامه اجتماعی ـ سیاسی «انقلاب فرهنگی» مائوئیستی و دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی حال حاضر (۱۹۷۵) نایل آمد.

 

۱۲۸

·    بخش مهم سمتگیری  اجتماعی ـ سیاسی بنیادی خودویژه مائوئیسم عبارت است از تبلیغ همبودی نمودین، کلکتیویته ای تخیلی و «همبودیتی» عاری از شخصیت.   

 

۱۲۹

·    سخنان زیر مائوتسه تونگ را با توجه به این محتوا و معنا می توان فهمید:

 

الف

·    «هر رفیقی همیشه هر جا هم که برود، بهتر است که با توده های خلق در آنجا ذوب شود.

·    خود را برتر از آنها قرار ندهد.

·    بلکه در دریای آنان فرو رود.»

·    («سخنان رئیس مائوتسه تونگ»، ۱۹۶۸، ص ۱۴۹) 

 

ب

·    «هر خدمتی که برای توده انجام می یابد، باید مبتنی بر حوایج توده باشد و نه مبتنی بر آرزوهای هر چقدر هم خیرخواهانه خویش.»

·    («سخنان رئیس مائوتسه تونگ»، ۱۹۶۸، ص ۱۴۷) 

 

۱۳۰

·    دعوت به «همبودیت» عاری از شخصیت در مطابقت با نکات زیر است:

 

الف

·    در مطابقت با سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی تصنعی ـ دستوری است.

 

ب

·     در مطابقت با سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی بی اعتنا به سطح توسعه واقعی نیروهای مولده جامعه  است.

 

پ

·     ضمنا در مطابقت با خصلت اوتوپیکی سمتگیری اجتماعی ـ سیاسی بنیادی مائوئیسم است.

 

ت

·    علاوه بر این، حاکی از فقر روابط حقیقی میان انسان ها ست.

 

ث

·    ضمنا به مسخ شخصیت منجر می شود.

·    (رومجانجو، «منبع و توسعه «اندیشه های مائوتسه تونگ»، ۱۹۷۳، ص ۱۵۰) 

 

۱۳۱

·    «همبودیت» عاری از شخصیت در تضاد اصولی با همبود شخصیت گرای سوسیالیسم قرار دارد که مشخصه اش عبارت است از «فردیت آزاد مبتنی بر توسعه عام (یونیورسال)  افراد و تحت تابعیت مولدیت همبودین و اجتماعی آنها قرار دادن آن (فردیت)، به مثابه بضاعت اجتماعی افراد.) 

·    (کارل مارکس، «گروندریسه انتقاد از اقتصاد سیاسی»، ۱۹۵۳، ص ۷۵)   

 

۱۳۲

·    بنابرین، همبود سوسیالیستی (بر خلاف مطالبه مائوئیسم)، به معنی انحلال شخصیت در همبود نیست. 

 

۱۳۳

·    شخصیت در همبود سوسیالیستی، بیشتر واقعیت می یابد و تأیید و تصدیق می شود که «فرد تنها در همبود (با دیگران، با هر کس دیگر) است که وسیله لازم را برای توسعه و تشکیل همه جانبه استعدادهای خود کسب می کند.

·    تنها در همبود است که آزادی شخصی امکان پذیر می گردد.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ۱۹۶۲، ص ۷۴) 

 

۱۳۴

·    جامعه  سوسیالیستی، از این رو، همبود شخصیت گرا و همزمان شخصیتیت (شخصیت بودن) همبودگرا ست.

·    (پ. ام. اگیدس، «شخصیت به مثابه مقوله سوسیولوژیکی» در «شخصیت در سوسیالیسم»، ۱۹۷۲، ص ۸۱)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر