پروفسور دکتر رولف ماکس
(۱۹۷۵)
برگردان
شین میم شین
فصل اول
ماهیت ضد سوسیالیستی طرح مائوئیستی جامعه
۹۹
· این آماج ها در پیوند با نقشه های ناسیونالیستی ـ هژه مونیستی گروه مائو بوده اند که بنا بر آنها، چین می بایستی به مثابه اولین کشور، وارد کمونیسم شود.
۱۰۰
· سمتگیری مائوئیست ها، عبارت از این بود که با سطح توسعه موجود نیروهای مولده و روابط اجتماعی و با نفی امکانات و الزامات واقعی به تشکیل عناصر معینی از ساختار اجتماعی کمونیسم نایل آیند.
۱۰۱
· این عناصر معین از ساختار اجتماعی کمونیسم را اما به طرز ارگانیکی از توسعه نیروهای مولده مادی جامعه استخراج نمی کردند.
۱۰۲
· این عناصر معین از ساختار اجتماعی کمونیسم را به طرز تصنعی با سطح توسعه نازل حی و حاضر اقتصاد و با سطح هنوز خام ساختار اجتماعی کشور در رابطه قرار می دادند.
۱۰۳
· این آماجگزاری گروه مائو، آماجگزاری اوتوپیکی بود و صدمات اقتصادی و اجتماعی بزرگی بر پیشرفت کشور وارد ساخت.
۱۰۴
· طرح های مائوئیستی موسوم به «جهش بزرگ به پیش» و «کمون های خلق» حاکی از مناسبات ایدئالیستی گروه مائو با نیروهای محرکه توسعه اجتماعی بودند.
۱۰۵
· این طرح های گروه مائو، مبتنی بر این تصور بود که می توان با پراتیک انسان ها به مثابه سوبژکت جامعه، خودسرانه (بسته به میل و هوس و اراده) واقعیت جامعه را تغییر داد.
(ما اینجا شاهد انحرافات موسوم به سوبژکتیویسم و ولونتاریسم (اراده گرایی) در مائوئیسم هستیم.
یعنی شرایط اوبژکتیو جامعه مثلا سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی متناسب با آن، نادیده گرفته می شوند.
نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت در عرصه جامعه، از آن سوبژکت است.
منظور مارکسیسم از سوبژکت اما نه سوبژکت دلبخواهی، بلکه سوبژکت تاریخ است.
سوبژکتی است که پیشاپیش توده و به پیروی از حزب مارکسیستی ـ لنیسنتی خود حرکت و عمل می کند.
مائوئیسم شرایط اوبژکتیو جامعه را نادیده می گیرد.
مترجم)
۱۰۶
· مائوئیسم، بدین طریق، به مطلق کردن فاکتور سوبژکتیو مبادرت می ورزد و آن را از وحدت سوبژکت و اوبژکت در روند تاریخ بدر می کشد و در مقابل شرایط مادی اوبژکتیو حیات اجتماعی قرار می دهد.
(دیالک تیک سوبژکتیو و اوبژکتیو. مترجم)
۱۰۷
· مطلق کردن فاکتور سوبژکتیو در رابطه با آن بود که در طرح های مائوئیستی موسوم به «جهش بزرگ به پیش» و «کمون های خلق»، ضمنا قوانین اجتماعی عام (قوانین ماتریالیسم تاریخی)، مثلا نقش تعیین کننده زیربنای اقتصادی در دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی و نقش تعیین کننده وجود اجتماعی در دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی انکار می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر