پروفسور دکتر ویلهلم رایموند بایر
برگردان
شین میم شین
۴۳
· وقتی که آموزه حقوق طبیعی محض می پذیرد که «حتی تحت یک چنین نظام حقوقی توتالیتر باید چیزی به نام آزادی سلب ناپذیر» وجود داشته باشد، آن را نه به مثابه «یک حقوق طبیعی مادرزاد، بلکه به مثابه نتیجه محدودیت فنی امکان تنظیم مثبت رفتار انسانی» می داند. (۴۵)
۴۴
· از این رو، کل مسئله «عدالت در حقوق» کنار گذاشته می شود و به خطه اخلاق رانده می شود.
۴۵
· کلسن بدین طریق می تواند هنجار حقوقی انقلاب را نیز به رسمیت بشناسد، اگر آن «مؤثریت پایدار کسب کند.»
(این موضعگیری کلسن، ما را به یاد موضعگیری کانت می اندازد که تبعیت از هر دولت جدید روی کار آمده به طور غیر دموکراتیک را الزامی می داند.
مترجم)
۴۶
· «علم حقوق پوزیتیویستی» کلسن بر این مسئله ابرام می ورزد که مبنا قرار دادن یک گشتاور عدالت منجر بدان خواهد شد که نظام حقوقی کاپیتالیستی را در کشورهای سوسیالیستی و نظام حقوقی سوسیالیستی را در کشورهای سرمایه داری بنا بر ایدئال عدالت مورد نظر، «ناحقوق» تلقی کنند.
۴۷
· مسئله رابطه حقوق و اخلاق برای آموزه حقوقی محض نه «مسئله محتوای حقوق، بلکه مسئله فرم آن» است. (۶۷)
۴۸
· حقوق به برکت هنجاریت خود، ارزش خود را به وجود می آورد.
· البته این ارزش حقوقی ـ همزمان ـ یک ارزش اخلاقی نسبی است.
۴۹
· علم حقوق، حق قانونیت بخشیدن به محتوای خود را ندارد و حق توجیه نظام معینی را نیز ندارد.
· علم حقوق باید موضوع خود را از نقطه نظر خود حقوق درک کند.
· حقوق از قید و بند اخلاق آزاد است.
۵۰
· هانس کلسن با این اصل بنیادی می خواهد میان آموزه حقوقی خود و تئوری حقوقی اگولوژیکی (و همچنین پانورامای حقوقی اگولوژیکی) کارلو کوسیو که در آمریکای لاتین به عنوان «فراتر رونده از کلسن» اشاعه وسیع یافته و خرده چالش هائی را بر ضد کلسن به راه انداخته، مرزبندی کند.
۵۱
· برای اینکه این آموزه حقوقی اگولوژیکی نه هنجارها، بلکه رفتار انسانی را به مثابه کلیشه حقوقی اصلی تلقی می کند.
۵۲
· آموزه حقوقی محض ـ به مثابه تئوری ـ می خواهد که در مقابل همه جهان بینی ها (و در نتیجه در مقابل سیاست حقوقی نیز) «کاملا بیطرف باشد.»
۵۳
· اما این تعریف از خویشتن آموزه حقوقی محض، آن سان که در دهه های بعد دیده شد، صحت ندارد.
دلایل عدم صحت بیطرفی آن
۱
· سیستم دولتی فرانکو (دیکتاتور اسپانیا) می کوشد تا رابطه با آموزه حقوقی محض را حفظ کند.
۲
· در «کنگره جهانی فلسفه حقوقی» (۱۹۶۷) در میلان که با شعار هانس کلسن، تحت عنوان «وجود و الزام» برگزار می شود، نماینده خونتای نظامی یونان، تئوری خود را علنا منسوب به هانس کلسن می داند.
۳
· استقلال از هر نوع ایدئولوژی (نداشتن ایده ئولوژی) که آموزه حقوقی محض ادعا می کند، خود یک ایدئولوژی است.
· خود یک ایدئولوژی دول امپریالیستی است.
۴
· این ادعا که آموزه حقوقی محض متاعلم حقوق است، یعنی «آموزه حقوقی حقوق است» برای اثبات استقلال از هر نوع ایدئولوژی کفایت نمی کند.
· مراجعه کنید به فلسفه حقوق، حقوق.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر