۱۴۰۰ شهریور ۱۲, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۶۰۴)

          

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند  

میم حجری


۸۳۹۲ 

سنگ سخنگو

زنان
بدون کارگران
و
کارگران
بدون زنان
و
هر دو
بدون توده
و
توده
بدون رهبری حزب توده
نمی توانند کار کارسازی بکنند.

به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در ایران ظهور

۸۳۹۳ 

سنگ سخنگو

https://www.youtube.com/watch?v=bSSqNIlOgW0

درجریان گفتگوی جدی وپرچالشِ میان من و گارباچف ، مشاورارشد او، یاکولف که تاکنون ساکت مانده بود با جسارت و اعتماد بنفسی قوی وارد گفتگو شده وگفت ؛
" با ورود مارکسیسم به روسیه و پیروزی لنین درسال 1917 ، سراسرجهان با یک فاجعه بزرگ روبروشد "
از آن لحظه به بعد این گارباچف بود که ساکت مانده ، ومن مطمئن شدم که آنچه درشوروی درجریانست ، نه پروسه اصلاحات سوسیالیستی ، بلکه روند نابودی سوسیالیسم است که به پیش برده میشود !
اریش هونکر- 1989
بخشی ازنامه اریش هونکر، به همسرش مارگوت ( دفترچه خاطرات )

سگ سخن جو


 

دیر بود گالیا.
بدبختی درست همینجا ست.
اگر لاطائلات گربه چف تحلیل دیالک تیکی می شدند،
دست او رو می شد.

این در مورد لاطائلات خمینی و گربه نره هم اعبتار دارد.
برای روشنگری علمی و انقلابی
آلترناتیوی وجود ندارد.
خر نمی تواند انقلابی باشد.

۸۳۹۴ 

سنگ سخنگو
چلیاوی
با این‌حال طبقات اجتماعی، نه افراد، هم در عرصهٔ اقتصادی، هم علمی، فلسفی، هنری و غیره، منافعِ خود را دنبال می‌کنند، و در این میان اقتصاد عرصهٔ مستقیم این منافع است. نظریه ماتریالیسم تاریخی بر مقدم بودن شرایط عینی (نه صرفا اقتصادی) بر شرایط ذهنی تاکید میکند.


سگ سخن جو


اینکه کسی ماتریالیسم تاریخی را می شناسد
شادی انگیز است
ولی
اینکه او
قوانین ماتریالیسم تاریخی را اشمل حال طبقات می داند و نه افراد
یعنی اعضای طبقات
تأسف انگیز است.
اولا به این دلیل که طبقه از اعضای خود تشکیل می یابد
ثانیا به این دلیل که قوانین ماتریالیسم تاریخی خصلت عام دارند و شامل حال همه چیزهای جامعه بشری می شوند.
دلیل چلیاوی از این مرزبندی بین طبقه و اعضا
گسست برخی از اعضای طبقه ای از خاستگاه طبقاتی خویش و خزیدن به سنگر طبقه اجتماعی دیگر است
یعنی تعویض پایگاه طبقاتی خویش است

چنین چیزی یک در یک میلیون است
یعنی استثناء است
و ضمنا سایه خاستگاه طبقاتی را همیشه بالای سرش دارد.
خطاهای خطیر در احزاب پرولتری ضمنا به همین دلیل است.
فرق نمی کند که استالین و النده باشد و یا کیانوری و طبری باشد.
عکس اینهم معتبر است.
پینوچه و هیتلر ظاهرا از طبقات پایین بوده اند که سنگر طبقاتی عوض کرده اند.
هیتلر از فرط فقر حتی در شبخانه ها خوابیده است.

ایراد دیگر این سخن چلیاوی در تعویض دیالک تیک وجود و شعور با دیالک تیک عینی و ذهنی است:
منظور او این است که وجود جامعتی هر کس
(طرز تهیه نان سفره خویش، جایگاه اجتماعی)
تعیین کننده شعور جامعتی (طرز تفکر) او ست.
دیالک تیک عینی و ذهنی
در جامعه و تئوری شناخت
وارونه می شود:
نقش تعیین کننده در دیالک تیک عینی و ذهنی
در جامعه
از ان سوبژکت (ذهن کذایی) است
تزهایی راجع به فویرباخ
و
در
عرصه شناخت
از ان اوبژکت (عین) است.

ایراد دیگر او و نه فقط او
اشتباه انگاشتن
زیربنای اقتصادی با اقتصاد است.
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی (زیربنای اقتصادی) + دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
عالی ترین و عام ترین دیالک تیک ماتریالیسم تاریخی است.

۸۳۹۵ 

سنگ سخنگو

کمرویی از خصوصیات خودشیفتگی است.
سارا


سگ سخن جو


کشتی ما را
سا را

کمرویی
کم ترین ربطی به خودشیفتگی ندارد.
خودشیفتگان
پر رویان اند و نه کم رویان.
نمونه اش شاملو و خمینی و بن لادن و هیتلر و موسولینی و غیره اند.
که دولت تعیین می کنند
تو دهن دولت می زنند.
شرف کیهانند
بامداد اول و اخرند.

کمرویی علل مختلف دارد.
یکی از عللش دهاتی بودن است.
یکی دیگر از عللش شرم کردن است
یعنی انقلابی بودن است.
خودشیفته نبودن است
به خویشتن
کم بها دادن است.


۸۳۹۶ 

سنگ سخنگو

تحقیر کردن، ترس از تحقیر شدن (انتقام) را افزایش می دهد.
سا را


سگ سخن جو


آره.
کسی که سنگی به سگی می اندازد
باید هم از سگ
انتظار پارس و پاچه گرفتن داشته باشد.

سا را و دارا
باید فلسفی اندیشی بیاموزند تا دانا شوند.

تحقیر چیست؟

محتوای تحقیر چیست؟

تحقیر به چه دلیل صورت می گیرد.

تحقیر همنوع به چه معنی است؟

بگذارید به عوض تکرار طوطی وش خرافات فرنگی ها
اندکی بیندیشیم:

تحقیر همنوع
فرمی از انتقاد است
و
انتقاد
هسته مهر است.
آدم هرگز دشمن خود را مورد انتقاد قرار نمی دهد.
عیبش را به او نمی گوید.

سرسخت ترین منتقدین (و چه بسا تحقیرکنندگان)
مادران و پدران اند که عاشق اصیل توله خویش اند

انتقاد (و تحقیر)
که به معنی خودخشنودی نیست.
منتقدین که از انتقاد
لذت نمی برند.
منتقدین که خودنمایی نمی کنند.
اصل خودیتی ندارند تا بنمایند.

منتقدین
قبل از اینکه کسی را مورد انتقاد قرار دهند
خویشتن خویش را لت و پار کرده اند (تحقیر و تخریب و زیر و رو کرده اند و می کنند)
و
چه بسا
در عالم خواب و بیداری
عذاب می برند.

۸۳۹۷ 

سنگ سخنگو

زن شناسی سلاطین و خوانین فئودالی

ناصر الدین شاه

زنهای شهر لینتس اطریش از نگاه ناصرالدین شاه:
در شهر linzکالسکه ها ایستادند . عجب زنهایی دارد این مملکت که در هیچ جای د نیا دیده نشده است ، دیگر حسن و قشنگی و مقبولی از مملکت نمسه ( اطریش ) بالاتر در جایی نیست . آدم این زنها را می دید بی اختیار دیوانه می شد . خلاصه بر پدر شان لعنت که همه را دیوانه کردند آنقدر زن خوشگل سر راهها دیده شد که به حساب نمی آید ، معرکه غریبی بود ..... این قدر زن خوشگل نمی دانم از کجا آمده است . لااله الالله
 

سگ سخن جو


۸۳۹۸ 

سنگ سخنگو

مهدی بازرگان
مظهر بارز بورژوازی علیل و ذلیل ایران بوده است:
شبیه شترمرغ بوده است
که
نه
مرغ بوده است
تا بپرد
و
نه
شتر بوده است
تا بار ببرد.

بورژوایی بوده است که فاقد ایده ئولوژی بورژوایی
و
از سر تا پا آخوند بوده است.
یعنی نیمه فئودال و نیمه بورژوا بوده است.

مترجم خرافه «اثبات مته متیکی وجود خدا» بوده است.
یکی از علل بدبختی های جامعه ما
وجود همین بورژوازی عجق ـ وجق بوده است که مخالف هر انقلاب ضد فئودالی حتی بوده است.
چه بسا
مرتجع تر از اشراف فئودال و روحانی بوده است.

۸۳۹۹ 

سنگ سخنگو

برهان
یک تعداد از هم وطنان ما از ترس جان بی مقدار شان به خارج از کشور فرار کرده اند و از آنجا شعار قهرمانانه سر میدهند و در خارج از کشور همه شان ملیگرا شدند و از حرف ها و نویشته هایشان این برداشت میشود که کسانیکه در کشور باقی مانده اند باید اسلحه در دست بگیرند و به نام زبان و قوم همدیگر را تکیه تکیه کنند.
به این فکر نمیکنند که چرا خود شان از کشور فرار کرده اند.؟
اگر زبان و قومیت ارزش جان دادن و جان گرفتن دارد چرا به کشور نمیایند و برای زبان و قومیت شان جان بدهند و جان بگیرند.!


سگ سخن جو


رادیکال بودن یعنی دست به ریشه بردن و مات و مبهوت شاخه و برگ و بار و ساقه نگشتن.
راه حل مسائل افغانستان دستخوش بحران کمرشکن
همان راه حل مسائل جهان دستخوش بحران کمرشکن چیست؟
رسانه های جهانی وسایل عوامفریبی اند.
هر کس به شاخه و چه بسا به ساقه و برگ و باری گیر می دهد و هارت و پورت سردر می دهد و اعتنایی به ریشه ندارد.

مثال:
جامعه چیست
و
جامعه افغانستان چه نوع جامعه ای است؟

بدون پاسخ به این پرسش
نمی توان راه حلی به مسائل افغانستان و جهان پیدا کرد.
ولی می توان شعار داد و هارت و پورت کرد و عوامفریبی کرد.

کسب و کار مأموران طبقات حاکمه امپریالیستی و فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی در منابر و مساجد و رسانه ها هم جز این نیست.
همه دنبال مقصر می گردند تا از کشف حقیقت ممانعت به عمل اورند.
یکی سکنه افغانستان را مقصر می داند
که
طرفدار طالبانند و شریعت.
دیگری اشرف غنی را که به لحاظ وابستگی قبیلتی فرقی با طالبان ندارد
مقصر می نامد
آن دیگری امپریالیسم را
آن دیگری پاکستان را
یکی دیگر ج. ا. را
یکی دیگر حزب پرچم و خلق و افسران خلقی خفته در گور را
ولی کسی دنبال حقیقت نیست تا به راه حل مسائل دست یابد.

افغانستان
جامعه ای قبیلتی است.
یعنی در این کشور کثیر القومیتی (۱۳ قومیت)
هنوز ملت تشکیل نشده است.
در نتیجه هنوز دولت سانترال تشکیل نگشته است.
افغانستان
میدان کشمکش قبایل پشتون و هزاره و تاجیک و ازبک و کوفت و زهرمار است
هر قبیله کشک خود را می سابد.
اولین قدم
لغو سیستم قبیلتی به برکت پیروزی انقلاب دموکراتیک خلقی بوده است تا ملت واحدی تشکیل یابد و جامعه افغانستان از عهد حجر خارج شود و رو به رشد نهد.
افسران انقلابی افغانستان
این گام اول را برداشته اند و بردار شده اند.
فاجعه هم همین است.
امپریالیسم
مایل و قادر به لغو سیستم قبیلتی عهد بوقی نیست.
تنها کاری که در این ۴۰ سال انجام داده
خرابکاری و خون ریزی بوده است
تقویت ارتجاع قبیلتی ـ فئودالیستی ـ فوندامنتالیستی بوده است

۸۴۰۰ 

سنگ سخنگو

استالین در مصاحبه با هاروارد
برای من دشواراست تصورکنم ، فردی بیکار وگرسنه که نمیتواند کاری درشأن یک انسان برای خود پیدا کند ، چگونه میتواند درجامعه شما از « آزادی فردی » برخوردارباشد !؟
(فرشته)


سگ سخن جو


استالین
بدتر از هاوارد
معنی آزادی و آزادی فردی را نمیداند و آبرو می برد.
آبروی توده را و حزب توده را و پرولتاریا را.

آزادی فرمال بورژوایی را مارکسیست هایی که خود را مارکسیست نمی دانستند،
پیشاپیش
تعریف کرده اند و کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشته اند، خوانده اند و فهمیده اند.
آزادی فرمال بورژوایی و یا آزادی فردی در جوامع بورژوایی
در نتیجه لغو فئودالیسم میسر می شود.
رعیت
از قید و بند فئودالی آزاد می گردد
پرولتر می شود و مختار (آزاد) می گردد و کالای خود را با صاحبان کالاهای دیگر آزادانه مبادله می کند.
کسی یوغ بردگی فئودالی بر گرده اش نمی نهد.
کالای پرولتاریا
نیروی کار او ست.
این الفبای مارکسیسم است و نداتستن این الفبا شرم انگیز است.
بقیه مزخرفات استالین را
بهتر است که خود فرشته ها و اشباح و اجنه تحلیل کنند و رشد کنند.

۸۴۰۱ 

سنگ سخنگو

در سایه سلطه همین روحانیت کثافت سکنه کشور تعریف ساده ترین مفاهیم را فراموش کرده اند. 

کثافت گفتن به کثافت که توهین به کثافت نیست.

۸۴۰۲ 

سنگ سخنگو

باورها و داورها

بدبختی بشریت
نقل طوطی وشانه دعاوی اشخاص مشهور به عوض نقد خود اندیشانه آنها ست.

أنچه که گاندی ها نمی دانند و باید بدانند
اولا
این است که دور افکندن نعمات مادی
ابلهانه است.

دور افکندن نعمات مادی و فکری و هنری
کسب و کار اعضای طبقات اجتماعی انگل است که در تمامی عمر انگلی شان
دست به کاری نزده اند و ارج و ارزش نعمات مادی و فکری و هنری را نمی دانند.
مثلا
نمی دانند که کت و شلوار و کفش و جوراب بو کتاب و دفتر و غیره ه چه مشقاتی تولید می شوند.
به همین دلیل
البسه خود را بی پروا دور می اندازند.
کتاب ها را به آتش می کشند.
خروارها مواد غذایی را راهی سطل زباله می کنند.
زمین را به زباله دانی تبدیل می کنند.
و
مولدین نعمات مادی و فکری و هنری را آش و لاش و لاشه می کنند.

گاندی ها
ثانیا نمی دانند و باید بدانند که
نفی باید دیالک تیکی باشد و نه مکانیکی و خرکی

مثال:
دور انداختن هر چیز کهنه باید با حفظ بخش های مثبت و مفید آن توأم باشد.
باورها و افکار و آثار
مطلقا باطل و مضر و بیهوده نیستند.
بخش حقیقی، مثبت، مفید و ارجمند چیزهای کهنه را باید حفظ کرد و توسعه داد.
دورریختن خرکی افکار و آثار و غیره
عملی ضد اجتماعی و انگلی و مضر است.

گاندی ها
ثالثا نمی دانند و باید بدانند که
نفی
همیشه نفی معین است و نه نفی نامعین.

چیزی را می توان نقد کرد و نفی کرد و حذف کرد
که
در روند نقد و نفی و حذف
چیز بهتری، بدیل بهتری برایش تهیه شده باشد

مثال:
هر فرزندی در طبیعت و جامعه و تفکر
به نفی دیالک تیکی مادر و پدرش مبادرت می ورزد و نه به نفی مکانیکی آنها.
یعنی خصوصیات و مشخصات و لیاقت های مثبت آنها را از ان خود میکند و توسعه می دهد
و
فقط خصوصیات و مشخصات مرده و مزاحم و به درد نخور انها را حذف می کند.
در غیر این صورت توسعه و تکامل در هستی
محال می گردد.
در غیر این صورت
هر نسلی باید از صفر شروع به کار کند.

ضرورت و الزام روشنگری (انتقاد از خود و همنوع و جامعه خود)
به همین دلیل است.


۸۴۰۳ 

سنگ سخنگو

مبارزه طبقاتی است.
طبقه حاکمه از هر اعتراضی هراس دارد.
 به همین دلیل دست به سرکوب می زند.

۸۴۰۴ 

سنگ سخنگو

یک رفیق ما گفته بود
اگر جنگ شود قلم را گنار می‌گذارد و تفنگ شانه می‌کند.
جنگ که شعله‌ور شد، شهرِ آرام را انتخاب کرد و رفت.
حالا شاید در کافه‌ای، پارکی و یا کنارِ بحرِی نشسته با آب‌و‌تاب می‌نویسد.
حافظ


سگ سخن جو

 

 خوب باشد.
چه ایرادی دارد؟

از حرف تا عمل
راه درازی است.
حرف می تواند نسنجیده باشد و قابل عمل کردن نباشد.
آدم که خر نیست تا به حرف سست خویش عمل کند و خودش را فدای خریت خود کند.
ثانیا
قلم که بی ثمر تر از تفنگ نیست.
با قلم می توان روشنگری کرد و از تبدیل جامعه به جهنم و جنگل و طویله ممانعت به عمل آورد
ولی با تفنگ و فشنگ و تانک و توپ نمی توان.

اگر در جهان قلم فعال می بود
اگر روشنگری علمی و انقلابی صورت می گرفت
بشریت به این ذلت نمی افتاد.

ثالثا
جنگ که به خودی خود
مثبت و مفید نیست.
طالبان و حزب الله و حماس و زباله های دیگر هم می جنگند و چه بسا می میرند
ولی جنگ شان نه به نفع بشریت
بلکه به ضرر بشریت است.

اگر روشنگری شده بود
خلایق خر نمی شدند و به این دار و دسته های جانی و جلاد نمی پیوستند و فاجعه نمی آفریدند.
رابعا
در طبیعت و جامعه
تقسیم کار هست.
یکی رفتگر است و دیگری کوزه گر
یکی شاعر است و دیگری شاطر
یکی حمال است و دیگری عطار و نجار و بقال

همه که نباید تفنگ به دست بگیرند و بجنگند.
نویسنده و شاعر و هنرمند و دانشمند
اهل قلم است و نه اهل قدم.
قلم
هم نوعی جنگ افزار است و سخن نوعی فشنگ و موشک و خمپاره

۸۴۰۵ 

سنگ سخنگو

دشمنان ایران؟
 منظور از ایران چیست؟
دشمنان ایران کذایی همین زباله ها هستند که ایران را به عیران تبدیل کرده اند.


۸۴۰۶ 

سنگ سخنگو

حسین ‌‌قلی خان نظام السلطنه از فرنگ برای رفیقش محمد ولی خان افشار نامه ای میفرستد و فراوان از زنان فرنگی تعریف میکند که در عقل و خط و سواد بی همتایند و بیکران از زنش گلایه دارد که چرا قسمتش زنی شبیه زنان فرنگی نیست و پاسخ محمد ولی خان به نامه بی نظیر است؛
قربانت شوم
عقل و شعور ذاتی ست نه اکتسابی ولی خط و سواد که مکتبی ست
شما که اهل دودمان جلیلۂ قجرید و تمام مقدرات ایران و ایرانی در دست ایل و اقوام و طایفۂ شماست
کدام مدرسه را برای زنان ساخته اید ؟
کدام معلم و معلمه را تعیین نموده اید برای آموزش به زنان؟
عدم قابلیت زنان را با چه معیاری اندازه گرفته اید؟
از کجا پی به بی استعدادی زنان ایران برده اید ؟
آخر
ارزش زن ایرانی را به سازگاری با اندرونی معیار گذاشته اید،
نه خط و سواد
از زن، ضبط و ربط اولاد و خانه داری خواسته اید ،نه خط نویسی
زنان را در مسیر خرافه و سحر و دعا و جادو و اطاعت کورکورانه از دین رهنمود کرده اید نه علم و ترقی
زنان شجاع و آزاده را به جرم سرپیچی از فرامینتان کتک میزنید تا سر حد مرگ
زنان را کنیز و کلفت میخواهیدنه موثر در پیشرفت مملکت
زنان را نصف مرد میدانید و ضعیفه خطابشان میکنید
و تمام عزت نفس و خودباوری را از زنان مملکت سلب کرده اید بعد توقع دارید شبیه زنان فرنگ شوند
زهی خیال باطل......
برگرد رفیق
برگرد به مملکت و با زنت شبیه فرنگیان رفتار کن بعد خواهی دید زن ایرانی در عقل و هوش و درایت و کیاست و ذکاوت سرآمد جهانی است
برگرد ......
محمد ولی خان افشار
طهران
به تاریخ 15 ذی القعده ١٣٢٠ ه.ق


۸۴۰۷ 

سنگ سخنگو

کره شمالی آبروی کمونیسم را می برد به همان سان که جنقوری جنوبی آبروی اسلام را برده است

۸۴۰۸ 

سنگ سخنگو

هی گروه مخالف جنقوری جنوبی
شازده احمد مسعود
مورد حمایت جنقوری جنوبی است.
افغانستان
نهایتا
بسان جنقوری جنوبی
تکه تکه خواهد شد
و
هر تکه به دست
شازده ای اداره خواهد شد.
بعد جنگ لاینقطع شازدگان
شعله ور خواهد شد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر