برگردان
شین میم شین
۱
· آموزه (تعلیمات) محرکه های درونی (غرایز)، آموزه ای است که نقش محرکه های درونی (غرایز) را بر رفتار و کردار انسان ها در نظر می گیرد، بی آنکه نقش شعور را در عرصه های فردی و یا اجتماعی مهم در نظر بگیرد و یا به اندازه کافی در نظر گیرد.
۲
· این آموزه محرکه های درونی را به دو دسته تقسیم بندی می کند:
الف
· محرکه های درونی طبیعی از قبیل غریزه تغذیه، غریزه جنسی، غریزه حفظ نفس (بقا) و غیره.
ب
· محرکه های درونی به اصطلاح «هوشمندی» از قبیل اراده
· (شوپنهاور)
۳
· آموزه محرکه های درونی در فلسفه و جامعه شناسی بورژوائی ـ قبل از همه ـ تحت تأثیر سوسیال ـ داروینیسم و پسیکولوژیسم توسعه یافته است.
۴
· این آموزه در عصر حاضر ـ به معنی واقعی کلمه ـ به وسیله فروید و طرفدارانش بنیانگذاری شده است و هسته مرکزی روانکاوی را تشکیل می دهد که از سوی بسیاری از جریانات فلسفه و جامعه شناسی ارتجاعی امپریالیستی به خدمت گرفته شده و به سیستم خویش ضمیمه شده است.
۵
· بنا بر این آموزه، لگام انسان به دست محرکه های درونی کور و ناآگاه و نیروهای نشسته «در پشت سر هیجانات درونی مبتنی بر نیازها» است و شعور فردی و اجتماعی تنها در عالم ناخودآگاهی امکان غلبه بر این محرکه های درونی ماهیتا حیوانی را دارند.
۶
· محرکه های درونی نیز از ناخودآگاهی، از «پشت سر» «ناخودآگاهی» به تعیین رفتار انسان ها و حیات اجتماعی می پردازند.
۷
· آموزه محرکه های درونی، غرایز جنسی و تخریب را محرکه های بنیادی تلقی می کند.
۸
· آموزه محرکه های درونی، بدین طریق امکان توجیه سیاسی ـ ایدئولوژیکی آنتی هومانیسم (انسان ستیزی) را عرضه می کند.
۹
· این آموزه در مجموع، غیرعلمی و ارتجاعی است، اگرچه فروید از طریق پیریزی آزمایشی ـ کلینیکی در صدد غلبه بر آموزه های محرکه های درونی ایدئالیستی و مبتنی بر حدس و گمان (اسپه کولاتیو) صرف برآمده بود.
۱۰
· تلاش فروید در جهت اثبات آزمایشی روانکاوی بی ثمر ماند.
· زیرا مبانی تئوریکی فروید ایدئالیستی اند.
۱۱
· محرکه های درونی انسانی با محرکه های درونی حیوانی تفاوت دارند.
۱۲
· این تفاوت در کیفیتی است که محرکه های درونی انسانی بر مبنای زندگی اجتماعی انسان ها کسب کرده اند و همچنین با شعور اجتماعی انسان ها در رابطه است.
۱۳
· در رفتار انسان ها نقش مقدم به عهده شعور اجتماعی است.
۱۴
· آموزه های محرکه های درونی رنگارنگ بورژوائی با ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی بیگانه اند.
· مراجعه کنید به شعور، اموسیونالیسم (عاطفه گرائی)، عاطفه
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر