برگردان
شین میم شین
ب
پرودون
پیر ژوزف پرودون
(۱۸۰۹ ـ ۱۸۶۵)
اقتصاددان و جامعه شناس فرانسوی
اولین نماینده آنارشیسم
او برای محو استثمار و حکومت، حکومت مردم بر مردم را پیشنهاد می کرد.
شعار معروف او: «مالکیت یعنی سرقت!»
۱
· پرودون که مارکس او را «سخنگوی خرده بورژوازی فرانسه» می نامد، کوشید تا با آثار خود، تحت عناوین «مالکیت به چه معنی است؟» (۱۸۴۰)، «سیستم تضادهای اقتصادی و یا فلسفه فقر» (۱۸۴۸) و غیره، نه تنها به لحاظ نظری، بلکه همچنین به لحاظ عملی مؤثر واقع شود.
۲
· پرودون فکر می کرد که به کمک ایده های «عدالت»، «کمک متقابل» (سودرسانی متقابل)، «قرض بی ربح»، «بانک خلق»، «تقسیم مساوی وسایل تولید میان کارگران» و غیره می توان همه کارگران را به مولدان کالائی خرده پا و مالکین خرده پا تبدیل کرد، بعد با مبادله فراورده های آنها می توان سرمایه داری را عادلانه تنظیم کرد و به طرزی صلح آمیز «اصلاح کرد.»
· فشار دولتی را می توان از میان برداشت و به استثمار انسان به وسیله انسان پایان داد.
۳
· پرودون درک درستی از نقش طبقاتی دولت نداشت و به تبلیغ «بی طرفی سیاسی» می پرداخت.
۴
· او ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر برای احراز حقوق دموکراتیک (از قبیل حق انتخابات عمومی) و برای تسخیر قدرت دولتی را انکار می کرد.
۵
· او مبارزه اقتصادی سازمان یافته سندیکاها را نیز رد می کرد.
۶
· پرودون به رهائی اخلاقی و اقتصادی انسان های زحمتکش باور داشت، به شرط اینکه آنها اصل همیاری متقابلا سودمند را سرمشق خود قرار دهند.
۷
· پرودون در آثار بعدی اش ـ مثلا در اثر خود تحت عنوان «اصل فدراتیو» (۱۸۶۳) ـ نسبت به امحای کامل فشار دولتی از حیات اجتماعی تردید دارد و بر آن است، که «بهترین فرم جامعه»، یعنی آنارشی مطروحه در آثار قبلی اش، باید به وسیله «فرم بهتر درجه دوم» در هیئت فدرالیسم جایگزین شود.
۸
· دلیل پرودون این است که آنارشی به مثابه «بهترین فرم جامعه»، یعنی به مثابه نظام مبتنی بر «مبادله و داد و ستد» را نمی توان جامه عمل پوشاند.
۹
· عدم تمرکز فدرالیستی که پرودون اکنون به مثابه آماج نزدیک مطرح می کرد، می بایستی از فشار دولتی قدری بکاهد.
۱۰
· آنارشیسم پرودون ـ به مثابه پرودونیسم ـ برای مدت کوتاهی تأثیر نیرومندی بر جنبش کارگری فرانسه و دیگر کشورهای اروپای غربی (بلژیک، سوئیس، ایتالیا و اسپانیا) باقی گذاشت.
۱۱
· مارکس آموزه های فلسفی و اقتصادی پرودون را نخست در اثر خویش، تحت عنوان «فقر فلسفه» (۱۸۴۷) به تیغ تیز انتقاد ویرانگر سپرد و خصلت ایدئالیستی و خرده بورژوائی آنها را افشا کرد.
۱۲
· مارکس و انگلس در برهه های بعد، به کرات پرودونیسم را به چالش کشیدند.
· زیرا آندو پرودونیسم را سد ایدئولوژیکی اصلی در سر راه نفوذ سوسیالیسم علمی در جنبش کارگری کشورهای یاد شده می دانستند.
۱۳
· در کنگره لاسان بین الملل اول (۱۸۶۷) پرودونیست ها شکست سختی متحمل شدند.
۱۴
· کنگره بر خلاف درخواست پرودونیست ها، مبنی بر «بیطرفی سیاسی»، اعلام کرد که «رهائی اجتماعی طبقه کارگر با رهائی سیاسی آن پیوند ناگسستنی دارد.»
· («بین الملل در آلمان»، سال ۱۸۶۴، ص ۱۷۰)
۱۵
· کمون پاریس که به قول مارکس، «ماهیتا یک حکومت کارگری بود»، «فرم سیاسی» رهائی برای رهائی اجتماعی و اقتصادی را ـ بالاخره ـ کشف کرد و صحت تئوری مبارزه طبقاتی، تئوری انقلاب و تئوری دولت مارکس را تأیید کرد و بطلان پرودونیسم را در پراتیک نشان داد.
۱۶
· انگلس در سال ۱۸۹۱ خاطرنشان می شود:
· «کمون پاریس از این رو، گورستان مکتب پرودونی سوسیالیسم بود.
· این مکتب ـ امروز ـ از جنبش کارگری فرانسه رخت بر بسته است.
· جنبش کارگری فرانسه اکنون زیر سیطره تئوری مارکسی سوسیالیسم است.
· هواداران پرودونیسم را تنها می توان در جرگه بورژوازی به اصطلاح رادیکال پیدا کرد.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۷، ص ۶۲۳)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر