۱۴۰۰ مرداد ۱۷, یکشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۷۳)

 HannieSchaft3.jpg 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری


۷۹۹۸   

سنگ سخنگو

رئیسی
خود و رژیم اسلامی
را
مدافع راستین حقوق بشر و آزادی بنی بشر خواند
راوی


سگ سخن جو

 

برای درک و توضیح منظور رئیسی
باید با ایده ئولوژی برده داران آشنا شد.
خواه برده داران صدر اسلام
خواه برده داران یونان و روم باستان
و
خواه برده داران فاشیستی، فوندامنتالیستی قرن بیستم و اکنون

در ایده ئولوژی برده داران به طور کلی
برده
آدم محسوب نمی شود.
برده
ابزار است.
مثل گاو و گاواهن که ابزارند.

فرق برده با ابزارهای دیگر
توان سخنگویی برده است.
برده ابزار ناطق است.

به همین دلیل
برده فاقد حق و حقوق است.
برده
دارای همان حق و حقوقی است
که
بیل و کلنگ و گاو و گاوآهن دارند.

چون
جنقوری اسلامی
بهترین نمونه جهنم برده داری است
پس منادی و مدافع راستین حقوق بشر است.

مشکل برده داران این است
که
برده
به
آٔدمیت خود پی ببرد
ترک خریت و ابزاریت بکند
و
عیش و معاش و آرامش گورستانی مطلوب برده داران را به هم بزند.

۷۹۹۹   

سنگ سخنگو

کاظم کردوانی

۱
خوزستان نشان دیگری است از سربرآوردن آن‌چه در علوم انسانی و اجتماعی با واژه‌یِ «سوژه» بیان می‌شود.
به‌این‌‌‌معنا که گفته‌ایم:
"منشِ آفریننده‌یِ چون انسان عمل کردن."


سگ سخن جو

 

کردوانی را ما نمی شناسیم و این اولین خرافه ای است که از او می خوانیم.
خوزستان و یا حتی جمکرانستان نمی تواند سبوژکت قلمداد شود.
سوبژکت
پدیده ای طبقاتی ـ تاریخی است و نه اقلیمی.
سوبژکتیویته در تاریخ
یکی از مهمترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم
است که در
تزهایی راجع به فویرباخ
معرفی شده است.

سوبژکت هر دوران تاریخی
بسته به محتوای آن دوران تعیین می شود.

مثال:
سوبژکت تاریخ در دوران فئودالیسم
بورژوازی بوده است

سوبژکت تاریخ در دوران کنونی
پرولتاریا ست.

۲
خوزستان تجسمِ یک تغییرِ اجتماعی بزرگ و دربردارنده‌‌یِ جهت تاریخیِ حرکت جامعه است.


سگ سخن جو

 

خوزستان که نمی تواند تجسم جهت تاریخی باشد.
تازه منظور از خوزستان چیست
اگر طبقات اجتماعی سکنه ان دیار نیست؟

ضمنا
جهت تاریخی
بسته به سطح توسعه نیروهای مولده و مناسبات تولیدی حاکم تعیین می شود و نه بسته به رسیدن کارد به استخوان سکنه اینجا و آنجا.
اگر جامعه
مثلا در مرحله سرمایه داری باشد
جهت تاریخی توسعه اش
سوسیالیسم خواهد بود.

۳
سوم این‌که خوزستان نمایشِ فرخنده‌یِ عنصرِ دیریاب اما، شدنی‌یی بود به‌نامِ همبستگی، همبستگیِ ملی.


سگ سخن جو

 

عجب خرافه ای.
خوزستان و نه تنها خوزستان
درست بر عکس ادعای کردوانی
نمایش تجزیه و تلاشی تمامیت ارضی و وحدت «ملی» کذایی است.

این را حتی جهال جمکران می دانند
و به همین دلیل
نیزاران را به جنازه زاران تبدیل می کنند.

خلق عرب در خوزستان
خواهان خودمختاری ملی است.

جهنم جمکران
بمبی ساعتی است که تیک تاکش گوش فلک را کر کرده است.
جمکران به ده ها کران تجزیه خواهد شد.
 

۸۰۰۰   

سنگ سخنگو

گرامشی برای ارتقاع (ارتقای) جنبش سندیکالیستی به جنبش سیاسی
لزوم وجود حزبی تاکید می کند
که
از رو شنفکرانی تشکیل شده باشد که رابطه ی ارگانیک با کارگران دارند ،
کسانی مثل سپیده قلیان
پویا


سگ سخن جو

 

تفاوت جنبش سندیکایی
با
جنبش سندیکالیستی
از زمین تا آسمان است.
جنبش سندیکایی
یکی از فرم های اقتصادی مبارزه طبقاتی است.

روی مفهوم جنبش سندیکالیستی باید کارکرد.
سندیکالیسم
احتمالا
بدیلی برای سوسیالیسم است
نظامی اقتصادی است که در آن صنایع تحت مالکیت کارگران است و بس.
آدم یاد خرافه های آنارشیستی (آنارکوسندیکالیسم) می افتد.

افکار گرامشی
باید تحلیل شوند.
گرامشی 

به احتمال قوی
از روشنفکر ارگانیک طبقه سخن گفته است
و
نه از روشنفکر ارگانیک کارگران.

چون
هر طبقه اجتماعی
روشنفکر ارگانیک (و یا عضوی) خاص خود را دارد.


چو عضوی به در اورد روزگار 

دگر عضوها را نماند قرار

 
حضرت محمد و علی
روشنفکران ارگانیک اشرافیت برده دار و روحانی بوده اند.

کانت و فیشته و هگل و فویرباخ و لامتری ودیدرو و هلوه تیوس و هولباخ و روسو و روبسپیر
روشنفکران ارگانیک بورژوازی مترقی آغازین بوده اند.

نیچه
روشنفکر ارگانیک بورژوازی واپسین و امپریالیستی بوده است.

خمینی
روشنفکر ارگانیک فئودالیسم بوده است

مارکس و انگلس و لنین روشنفکران ارگانیک طبقه کارگر بوده اند.

قلیان
اصلا
اهل فکر نیست.
چه رسد به اینکه روشنفکر ارگانیک طبقه کارگر جمکران باشد.
قلیان
اهل ذکر است.
اهل هارت و پورت است..


۸۰۰۱   

سنگ سخنگو

نه. 

زن بسان نر می تواند زباله هم باشد. 

هندوانه چپاندن زیر بغل زن کسب و کار عیاشان و عوامفریبان است.

۸۰۰۲   

سنگ سخنگو

نفی
همیشه باید معین باشد.
نفی نامعین اصلا نفی نیست.
هگل


یعنی
هر چیز ارتجاعی را باید با چیزی انقلابی جایگزین ساخت.
یعنی بدون بدیل انقلابی
نمی توان به توسعه و تکامل در زمینه ای نایل آمد.

مثال
هر فرزندی
و
حتی هر توله ای، جوجه ای، جوانه ای
نافی دیالک تیک مادر و پدر خویش است
و
نه
نافی مکانیکی و خرکی پدر و مادر خویش.
یعنی
بدیل بهتر و توسعه یافته تری برای کهنه (مادر و پدر) درآستین دارد.

نفی دیالک تیکی = نقد و حذف جنبه های منفی کهنه
ضمن حفظ و توسعه جنبه های مثبت کهنه

۸۰۰۳   

سنگ سخنگو

ویرایش:

از وطن آوارگان را غربتی در کار نیست
موج ناچار است در بحر از پریشان زیستن
ابوالمعانی


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
مهاجران بسان امواجند.
غریب نیستند
پریشانند.

نه.
بستکی به مهاجر دارد.
می توان مهاجر بود و ضمنا پریشان نبود.

می توان در غربت
در نهایت رضایت زیست

ضمنا
ای بسا زندگی در ذلت غربت
که
صد هزار بار بهتراست از زندگی در میهن نکبت.

۸۰۰۴   

سنگ سخنگو

هوشنگ ابتهاج

درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند
به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند

یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند

نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند

گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!

نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

پایان

۸۰۰۵   

سنگ سخنگو

همه ما با افرادی آشنا هستیم که مدام از فقدان رضایت در زندگی گله دارند
اما سراغ درمان نمی روند.
این از آن روست که آنها تا حدی از ناخشنودی و ابراز شکایت، رضایت حاصل می کنند:
از سرزنش دیگران به خاطر ناخشنودی خود.

مقدمه بالینی بر روانکاوی لاکانی - بروس فینک
ترجمه محمد علی جعفری


سگ سخن جو

 

آره.
والله.

این خوزستانی ها
دچار همین بیماری روانی بالینی اند.
هم آب دارند و هم خواب.
ولی در خانه و رختخواب بند نمی شوند.
همه اش می خواهند که
در تظاهرات و تهاجمات و شهادات و شکایات
رضایت حاصل کنند.
خوب شد که ممدعلی خرافات لاکانی را ترجمه کرد تا ما که خیلی سواد داریم
بخوانیم
و کیف خر کنیم.

خوش به حال افغانی ها که از این بیماری های بالینی ندارند.
به عوض شکایت و کسب رضایت
مثل باد پا به فرار می گذارند.
نفرین به باد باد
نفرین بر آنکه رسم مرض را نهاد باد.

۸۰۰۶   

سنگ سخنگو

اگر بهره کشی های دیگران را تشخیص دهیم،
کمتر در خطر انجام چنین کاری نسبت به دیگران قرار داریم.
سارا


سگ سخن جو

 

زنده باد سارای مشکلگشا

همه علمای جهان هزاران سال است که دنبال راه حل می گردند
و
اکنون
سارا
راه حل اعلی
عرضه می دارد.

برای از بین بردن بهره کشی
دیگر نیازی به انقلاب نیست.

فقط باید برده داران، روحانیان، اربابان و خوانین و سلاطین فئودال و سرمایه داران را جمع کنیم و مورد بهره کشی قرار دهیم
تا
«بهره کشی های دیگران را تشخیص دهند»
و « در خطر انجام چنین کاری نسبت به دیگران قرار نگیرند.»

 
آنگاه
در چشم به هم زدنی
جهنم زمین
بهشت برین می شود.

خیلی هم تفنن انگیز است.
بستن ترامپ به خرمنکوب
نهادن یوغ بر گرده سردار سپاه و شخم زمین سرد و سیاه
واداشتن پوتین به پینه دوزی و ندادن دستمزد بخور و نمیر.

۸۰۰۷   

سنگ سخنگو

لنین نفرت طبقاتی را تشویق می کرد.
امیر شبیر دوم


سگ سخن جو

 

عشق و نفرت
نیازی به تبلیغ ندارند.

عشق و نفرت
اصولا
آگاهانه و عمدی نیستند.

به همین دلیل از عشق با اولین نگاه
سخن رفته است.

چون
تو با دیدن کسی برای اولین بار
حتی بدون کمترین شناخت از او
دلباخته اش می شوی
و یا برعکس
نفرتت می گیرد.

اگر برای اثبات صحت ادعای خود
از لنین
جمله ای بیاورید می توان بحث کرد و ادعای تان را قبول و یا رد کرد.
ضمنا
فاشیسم تعریف دارد.

اشاعه اگاهی طبقاتی و خریت زدایی از خلق
برای رهایش خلق از فاشیسم و فوندامنتالیسم است.

لنین می گفت:
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن امیران ولگرد را


۸۰۰۸   

سنگ سخنگو

مثال بزن ببینیم که کدام اندیشه که مارکس بیان داشته

 باطل بوده است.
از لنین که مثال نیاوردی


۸۰۰۹   

سنگ سخنگو

رشک و شرم
هر دو
در موقعیتِ مقایسه کردن
برانگیخته می شوند.
دیدن و دیده شدن - جان استاینر - ترجمه فاطمه شیخ مونسی


سگ سخن جو

 

آره.
مقایسه ساده ترین و سطحی ترین شیوه شناخت است
ولی بهتر از هیچ است.

مثال:
آدم با دیدن همنوع هوشمند خود
به خریت خود پی می برد
یعنی به خودشناسی می رسد
و
به انتقاد از خود می پردازد

شرم و رشک
واکنش طبیعی و غریزی به این خودشناسی است.

ولی
شرم خصیصه ای انقلابی است.
یعنی مرتجعین توان شرم کردن ندارند.
(حضرت مارکس صلواة الله علیه)

خیلی ها با مشاهده هوشمندی همنوع
به عوض شرم و انتقاد از خود
خشم می گیرند و
به تسلیحات تف و تحقیر و توهین و تخریب همنوع
دست می برند
مثلا
دشنام می دهند.

بعضی ها
به دلایل مختلف
به تحسین و تشویق و تجلیل همنوع هوشمند خود می پردازند
تا
مثلا
بیهوشی و خریت خود را پنهان دارند
و ضمنا
خود را
ریاکارانه و عوامفریبانه
جزو هوشمندان جا بزنند

بعضی ها
یا به دلیل بشردوستی
از هوشمندی همنوع خود لذت می برند و تعمیم و تکثیر هوشمندی را آرزو و طلب می کنند.
واکنش های بشری
در تحلیل نهایی
طبقاتی اند.


۸۰۱۰   

سنگ سخنگو

برای خیلی ها مشغولیت زیاد، پوششی ست بر اضطراب درونی
و تلاشی ست برای دور نگه داشتن خود از حال و وضع واقعی شان.
رولومی


سگ سخن جو

 

 واکنش های آدم ها به آشوب درون
اولا
بستگی به شرایط مکانی و زمانی و محیطی دارد.
در نتیجه
یکسان نیست.

مثال:
کسی که دستگیرش کرده اند تا بازجویی کنند
در سلول انفرادی
در بهترین حالت قدم می زند.
ناخن هایش را می جود و می کند.
در چنین حالت روحی و روانی
کار دیگری از دستش برنمی آید.

اصولا
بدون آرامش روحی و روانی
نمی توان کار کرد.
فرق هم نمی کند که چه کاری باشد.

کار که سهل است
حتی
نمی توان خوابید.

حتی نمی توان مطالعه کرد.
و یا موزیک گوش داد.

به همین دلیل
خلایق سیگار می کشند
والیوم می خورند
تریاک می کشند
مست می کنند
تا بلکه از شر اجنه درونی رهایی یابند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر