۱۴۰۰ مرداد ۱۷, یکشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اگنوستیسیسم (ندانمگرایی) (۱)

Ist möglicherweise ein Bild von Buch und Text „Die Gedanken sind frei Agnostizismus Freies Denken FUR DUMMIES Horst Herrmann“
 
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
  

توماس هنری هاکسلی

(۱۸۲۵ ـ ۱۸۹۵)

بیولوگ، محقق، نویسنده و سازمانده آموزش انگلیسی

نماینده اصلی اگنوستیسیسم

از مدافعان سرسخت امپیریسم هیوم و تئوری تکامل داروین

(ملقب به سگ درنده داروین)

مؤلف کتب درسی و مقالات بیشمار

از افراد مؤثر در توسعه علوم طبیعی در قرن نوزدهم

 

۱

·      اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) عنوانی برای آموزه های (تعالیم) معرفتی ـ نظری است، که شناخت چیزها را و در تحلیل نهائی شناخت واقعیت عینی را غیر ممکن می دانند.

 

۲

·      لنین تعریف زیرین را از اگنوستیسیسم ارائه می دهد:

·      «اگنوستیسیسم یک واژه یونانی است.

·      «آ» در زبان یونانی به معنی «نه» است و واژه «گنوسیس» به معنی دانستن.

·      اگنوستیسیست می گوید: «من نمی دانم که آیا واقعیت عینی وجود دارد که به وسیله حواس ما انعکاس می یابد و عکسبرداری می شود.

·      من می گویم که دانستن این امر غیرممکن است.»

 

·      اگنوستیسیست، بدین طریق به انکار حقیقت عینی می پردازد.

·      این امر قبول کوته نظرانه، خرده بورژوایانه و بزدلانه یاوه هائی از قبیل اجنه، ارواح خانه، قدیسین کاتولیک و امثالهم را به دنبال می آورد.»

 

۳

دیوید هیوم

(۱۷۱۱ ـ ۱۷۷۶)

فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان

از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان

از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک

معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

 

·      اگنوستیسیسم را برای اولین بار هاکسلی به معنی ضد گنوستیسیسم به کار برد.

 

۴

·      اگنوستیسیسم، تئوری شناخت هیوم را تشکیل می دهد، البته اگر گشتاورهای اگنوستیسیستی موجود در آموزه های سوفیست ها و اسکپ تیسیست های یونانی را نادیده بگیریم.

 

۵

·      هیوم، تئوری شناخت خود را با این ادعا بنیانگذاری کرد که فهم بشر هرگز نمی تواند از حد ادراک حسی چیزها فراتر رود و لذا وجود چیزهای مادی موجود در خارج از شعورانسانی، یعنی واقعیت عینی به طور کلی، چیزی جز تصورات ناشی از عادت ما نیستند.

 

۶

·      هیوم بدین طریق (به طورنظری) عدم وجود چیزهای مادی و در عین حال عدم امکان شناخت آنها را نتیجه گیری می کند.

 

۷

·      هاکسلی، میل و اسپنسر به پیروی از هیوم در قرن نوزدهم میلادی به تئوری های اگنوستیسیستی پر و بال دادند.

 

۸

ایمانوئل کانت

 (۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)

برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان

اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»

 نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.

کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:

اتیک (نقد خرد عملی)

استه تیک (نقد قوه قضاوت)

مذهبفلسفه

حقوقفلسفه

تاریخفلسفه

 

·      کانت با آموزه «چیز در خود» خود نوع جدیدی از اگنوستیسیسم را رواج داد.

 

۹

·      تز کانت حاکی از آن بود که شناخت فقط قادر به درک پدیده ها ست و از درک چیزهای در خود عاجز است.

 

۱۰

·      تنها فرم های نمودین چیزها هستند که قابل شناسائی اند.

 

۱۱

·      اما چیزها، آن سان که در خویشتن خویش هستند، درشان به روی شناخت بسته است و غیر قابل شناسائی اند.

 

۱۲

·      «از تجزیه و تحلیل ترانسندنتال این نتیجه مهم به دست می آید که فهم انسانی بی واسطه تجربه هرگز نمی تواند از شناخت مظاهر خارجی ‍(فرم نمودین) چیزها به طور کلی پا فراتر گذارد.

 

۱۳

·      از آنجا که فقط پدیده ها می توانند موضوع شناخت قرار گیرند، پس فهم انسانی نمی تواند از چارچوب حسیت، که در درون آن، کلیه چیزها برای انسانها وجود دارند، پا فراتر گذارد.»

·      (کانت،«نقد خرد محض»، ص ۲۴۶ )

 

۱۴

·      ازاین رو، به نظر کانت، دانش ما در باره هر چیز، همواره محدود به تأثیری است که آن چیز در حواس ما به جا می گذارد و هرگز دانشی در باره خود آن چیز نخواهد بود.

 

۱۵

·      انکار قابل شناسائی بودن «چیز در خود» از سوی کانت، اما به معنی انکار وجود آن نیست.

 

۱۶

·      برعکس، «مفهوم هر پدیده و نمودی به طور کلی، طبیعتا دلیل وجود چیزی است که با آن انطباق دارد، چیزی که در خود پدیده (نمود) نیست.

·      زیرا پدیده (نمود) نمی تواند برای خود و در خارج از تصور ما وجود داشته باشد.

·      واژه پدیده (نمود)، خود از رابطه آن با چیزی حکایت می کند که تصور بیواسطه اش هرچند حسی است، ولی به صورت در خود (فی نفسه) و بدون این حس مندی ما، یعنی مستقل از حس مندی ما باید وجود داشته باشد.»

    (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۲۵۱)

 

۱۷

·      کانت این چیز مستقل از حواس انسانی را چیز در خود می نامد.

 

۱۸

·      او با مفهوم «چیز در خود» قصد نشان دادن حد و مرز شناخت بشری را دارد.

 

۱۹

·      مفهوم هر چیز «که نه به عنوان شیئیت چیزها، بلکه به مثابه چیز در خود، به مثابه چیزی که تنها به وسیله فهم محض می تواند اندیشیده شود»، مفهومی ضرور است «تا نگرش حسی تا خود چیزهای در خود بسط داده نشود، یعنی تا اعتبار عینی شناخت حسی محدود شود.»

·      (کانت، «نقد قوه قضاوت»، ص ۳۰۹)

 

۲۰

·      کانت با این نظر که شناخت انسانی فقط قادر به درک پدیده ها ست و نه چیزها، آنطور که در خود هستند، به تئوری شناخت خود هیئتی اگنوستیسیستی می بخشد.

 

ادامه دارد.



۲ نظر:

  1. در اقشار تحتانی ، غالبا از این الفاظ برای ابراز عدم شناخت کافی خود استفاده می کنند ؛ _آره ، شاید ، امکانش هست ، _ احتمالا ، فکر کنم ، و ... باید ببینیم چی می شه ، چی پیش میاد ، البته هیچگاه انسان در مورد همه چیز دانایی ندارد ، اما تمایل به ندانستن دلایلی نظیر ؛ بدونیم که چی بشه ، کی وقت این چیزها رو داره ، پول در بیار و ... و ذهنی تقریبا از تمایل به تجسسات نسب به واقعیت تهی و کند ذهنی و سطح نازل بنیه ی تجربی و اطلاعاتی .

    پاسخحذف
  2. ممنون.
    ندانمگرایی
    ربطیبه نادانی ندارد.

    پاسخحذف