۱۴۰۰ تیر ۱۱, جمعه

سیری در شعری از سیاوش کسرایی تحت عنوان «آرش کمانگیر» (۱۶)

 Siyavash Kasraei.jpg

 

تحلیلی

از

شین میم شین

 

آرش کمانگیر

(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)

 

۵

زندگی آتشگهی دیرینه پا برجا ست

 

·    اما به چه دلیل سیاوش از دیرینگی آتشگاه زندگی سخن می گوید؟

 

·    دلیل دیگر بر تفکر فلسفی ـ دیالک تیکی سیاوش در همین جا نیز است:

·    سیاوش در تک تک اشعار کوتاه و بلند خود، رادیکال می اندیشد:

·    از آتش اجاق بالاخص به آتشگاه زندگی بالاعم عبور می کند تا به خواننده و شنونده شعر خود وسعت دید و نظر بخشد و از میخکوب گشتن او در قفس تنگ حال حاضر ممانعت به عمل آورد.

·    خواننده شعر سیاوش باید بداند که زندگی قدمتی عظیم دارد و آتشگاه آن از دیر زمانی روشن است.

 

۶

گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا ست

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»

 

·    در این بند موجز و مختصر شعر، دنیائی معنا و ژرفای فلسفی و اسلوبی تغلیظ یافته است.

·    آتش آتشگاه زندگی در فلسفه تاریخ (اجتماعی) سیاوش، نه آتشی خودپو و خود به خودی، بلکه آتشی سوبژکت مند است، آتشی افروختنی است.

·    همینجا سیاوش به لحاظ جهان بینی با ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی مرزبندی می کند.

·    همین جا سیاوش از اردوی فلسفی ـ اسلوبی فویرباخ خارج می شود و وارد اردوی فلسفی ـ اسلوبی مارکس و انگلس و لنین می گردد:

·    تاریخ (جامعه) سازنده دارد:

·    تاریخ را توده ها تحت رهبری سوبژکت تاریخ می سازند.

 

·    چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی نه خود به خودی، نه خودپو، نه اوتوماتیک، بلکه فاعل انسانی مند و یا سوبژکت مند اند.

·    بدون کنش انسان اجتماعی در جامعه و جهان آب از آب حتی تکان نمی خورد.

·    جامعه و جهان به مثابه اوبژکت به سوبژکت نیاز دارد.

 

·    مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکت و سوبژکت  

 

۷

گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا ست

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»

 

·    آتشگاه زندگی بزعم سیاوش، به شرطی روشن خواهد بود که افروخته شود و مورد حراست و پاسداری مداوم قرار گیرد.

·    در غیر اینصورت، خاموش خواهد شد و خاموشی گناه انسان ها ست.

·    سیاوش بدین طریق مسئولیت اجتماعی افراد بشری را خاطرنشان می شود.

·    سیاوش در اشعار دیگری نیز از مفهوم «آتش افروختنی» بهره برمی گیرد تا بر سوبژکت مندی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اجتماعی (تاریخی) تأکید ورزد:

 

از سراشیبی این گردنه ی لغزنده

کور رهیاب که از دست و دل خویش مدد می گیرد

به سلامت بگذشت

و تو و من،

ای جان

اندر امید آن آتش افروختنی بر سر کوه

در تک تاریک دره هول

بینواتر ماندیم

 

·    این بدان معنی است که سیاوش به تئوری تاریخ مارکس و انگلس و لنین وقوفی بی چون و چرا دارد و گرنه نمی بایستی به کرات این مفهوم فلسفی تعیین کننده را به گوش هوش خواننده و شنونده اشعار خویش برساند. 

 

۸

گر بیفروزی اش، رقص شعله اش در هر کران پیدا ست

ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست!»

 

·    این بند شعر ضمنا حاوی اتیک (اخلاق) مارکسیستی ـ لنینیستی است:

·    انسان انقلابی به زعم سیاوش، نه انسانی بی بند و بار، آسوسیال (ضد اجتماعی)، بی پرنسیپ و لاابالی و مسئولیت ناشناس، بلکه فردی خودآگاه، جامعه آگاه، مسئول و مکلف است.

 

·    به همین دلیل، اگر آتش آتشگاه زندگی را بر نیافروزد، از انجام وظیفه و تکلیف خود شانه خالی کرده و گناهکار است:

·    جامعه و جهان نه جای «خور و خواب و خشم و شهوت» (سعدی)  و غفلت، بلکه میدان « کار و پیکار و همبستگی» (احسان طبری)  است.

·    انسان ایدئال سیاوش، انسانی خوداندیش، خردمند، خودمختار و مسئولیت شناس است و نه «تفاله یک زنده» (فروغ) و نه موجود خود خواه و کوته بین و خرفت و کودن.   

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر